بسم الله النور و بنور وجه المهدی«عج»
ــــــــــــ
*[غفلت]*
در همهمه و شلوغی این روزهایی که میگذرد،
در دعوت از اشخاص مختلف، در احساس تکلیف کردن آقایان،
فکر کنم یادمان رفته که کسی روزهای زیادیست نیامده؛
شاید اگر با این آب و تاب دعوت از بعضی آقایان، دعوتش می کردیم تا به حال آمده بود؛
هزار امضا نمی خواست... سیصد و سیزده امضا کافی بود؛کاش کمی منتظر بودنمان
برای آمدنش، شبیه منتظر ماندن برای آمدن فلان شخص به صحنه ی انتخابات بود؛
شرمنده ایم آقاجان، اگر شما را در این هیاهوی شهر گم کرده ایم؛
تو نرفته ای که بازگردی..این مائیم که باید برگردیم...
برگردیم از این همه تغافل و گناه...
خاموشیم، سکوت می کنیم که نه،لالـــیــم
کران و کورانیم ،گنگیم که تمسک سکوت طوفانی علی(ع) را به خیال خام می بریم
سال هاست فریادهامان را با دست خود در گلو خشکاندیم
غریب ماندن را هم شاید راه و رسمی است که باید آموخت
اما چرا این همه درد و دریغِ دروغ؟
هنوز طلوع خورشید را ندیده ایم،چرا غروب؟
[یابن الحسن! ببخش این تجاهل و تغافل را....]
ــــــــــــ
ای چشمه نور انشعاباتت کو؟
ای خانه ات آباد، خراباتت کو؟
در شهر نشانه ای ز تبلیغت نیست