انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :تشويق...
نویسنده :باران 313
چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دوتا از آن ها به داخل گودال عمیقی افتادند .
بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند گودال چه قدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند که دیگر چاره ای نیست شما به زودی خواهید مرد.
دو قورباغه این حرف ها را نادیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند.
اما قورباغه های دیگر دائما به آن ها می گفتند که دست از تلاش بردارید . چون نمی توانید از گودال خارج شوید ، به زودی خواهید مرد.
بالاخره یکی از دو قورباغه ، تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. او بی درنگ به داخل گودال پرت شد و مرد .
اما قورباغه ی دیگر با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد . بقیه قورباغه ها فریاد می زدند که دست از تلاش بردار.
اما او با توان بیشتری تلاش می کرد و بالاخره از گودلا خارج شد .
وقتی از گودال بیرون آمد بقیه قورباغه ها از او پرسیدند : مگر تو حرف های ما را نشنیدی؟
معلوم شد قورباغه ناشنواست . در واقع او در تمام مدت فکر می کرده دیگران او را تشویق می کنن