انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :توصیف درکات جهنم از زبان جبرئیل علیه السلام
نویسنده :با خدا باش 1


http://bayanbox.ir/id/8824876052385679004?view")" onmouseout="showfullscreenicon("wall_icon_8962061","none")" onmouseover="showfullscreenicon("wall_icon_8962061","block")">
درکات جهنم به توصیف جبرئیل امین برای حضرت رسول اکرم(ص)
آورده اند كه روزى جبرئیل امین به نزدیك حضرت رسول مُکرم، احمد مُختار صلى الله علیه و آله آمد نه بر وقتى كه عادت بودى آمدن وى با حزن و اندوه هر چه تمامتر.
خواجه صلى الله علیه و آله فرمود: اى جبرئیل ! چه حادث شده است ؟ گفت : یا رسول الله! در این وقت كه آمدم حق تعالى فرمود تا آتش دوزخ را افروخته تر گردانیدند. پیغمبر گفت : اى جبرئیل ! مرا صفت دوزخ كن تا چگونه است ؟ گفت : یا رسول الله ! حق تعالى فرمود تا آتش دوزخ را برافروختند هزار سال تا سرخ شد و هزار سال تا سفید شد و هزار سال تا سیاه شد و امروز دوزخ سیاه است چون شب تاریك و حق تعالى آن را هفت طبقه گردانیده است و هر یكى را از براى قومى معین كرده : لها سبعة ابواب لكل باب منهم جزء مقسوم، جهنم هفت در دارد و براى هر درى ، گروه معینى از آنها تقسیم شده اند؛ سوره حجر، ایه 44؛
فرمود: یا جبرئیل ! خبر ده مرا تا ساكنان این دركات(طبقات جهنم ، جمع دركه) كه باشند؟ جبرئیل از طبقه آخرین در گرفت و بیان مى كرد تا به طبقه اولین رسید، بایستاد. خواجه صلى الله علیه و آله گفت : اى جبرئیل ساكنان این طبقه كه باشند؟ گفت : یا رسول الله ! عذاب این طبقه سهل تر و آسان تر باشد. گفت : بگو تا آن جاى كیست ؟ گفت : این جاى امتان عاصى تو باشد. رسول گفت : از امت من كسى در دوزخ رود؟ گفت : آرى آنان كه گناه كبیره دارند و بى توبه از دنیا بیرون شده اند. حضرت رسول صلى الله علیه و آله به گریه درآمد و سه شبانه روز مى گریست و با هیچ كس سخن نمى گفت و به مسجد مى آمد و نماز مى گزارد و به خانه مى شد و مى گریست و از یاران هیچ كس را قوت آن نبود كه بپرسد چه اتفاق افتاده است . و امیرالمؤمنین علیه السلام حاضر نبود، سلمان به خانه حضرت فاطمه علیه السلام شد و گفت : اى سیده زنان عالمیان ! سه روز است كه پدرت مى گرید و با كس سخن نمى گوید و ما نمى دانیم كه چه بوده است ؟
فاطمه علیهاالسلام گفت : جبرئیل مرا خبر داده كه در طبقه اول از دوزخ جاى امتان عاصى من باشد. این است كه مرا مى گریاند. گفت : اى پدر! پرسیدى كه عاصیان را چگونه به دوزخ برند؟
گفت : مردان را محاسنشان گیرند و زنان را ذؤ ابه ها(گیسوان) و به دوزخشان كشند. چون به كنار دوزخ رسند مالك دوزخ را بینند، فریاد بر آورند، واویلاه ، واثبوراه (واویلا)گفتن گیرند. مالك را گویند: ما را دستورى ده تا بر خود بگرییم . گوید: چه نیكو بودى این گریه اگر در دار دنیا بودى از ترس امروز. اى عاصیان ! اى گناهكاران ! ناله كنید و زار زار بگریید.
پس مالك دوزخ ، عاصیان(گناهكاران) را در دوزخ اندازد. ایشان را در آن وقت به یك بار آواز بر آرند و گویند كه : لا اله الا الله . آتش از ایشان دور شود. مالك بانگ بر آتش زند كه یا نار خذیهم ؛ اى آتش ایشان را بگیر. آتش گوید؛ چگونه بگیرم ، ایشان كلمه لا اله الا الله بر زبان مى رانند. مالك گوید: بگیر ایشان را كه خداى تعالى مى فرماید: و رویهاى ایشان را مسوزان كه مرا سجده كرده اند و دلهاى ایشان را مسوزان كه در ماه رمضان تشنگى كشیده اند. پس در دوزخ بمانند آن مقدارى كه حق تعالى خواهد.
آنگه پادشاه عالم جبرئیل را گوید كه حال عاصیان امت محمد به كجا رسیده است ؟ گوید: خداوندا! داناى بر حقیقت تویى . گوید: من مى دانم . برو و تو نیز بنگر. جبرئیل به كنار دوزخ آید و مالك را گوید: طبقه بردار تا بنگرم كه حال عاصیان امت محمد به چه رسیده است ؟ مالك طبقه بردارد. چون عاصیان بنگرند، جبرئیل را با صورت خوب ببینند، گویند: این كیست كه صورت خوب دارد؟ گویند: جبرئیل است كه وحى به محمد آوردى . ایشان چون نام محمد صلى الله علیه و آله شنوند به یكبار فریاد بر آورند كه اى جبرئیل ! محمد را از ما سلام برسان و بگو كه عاصیان امت تو به عذاب گرفتارند باشد كه ما را شفاعت كند. جبرئیل محمد صلى الله علیه و آله را خبر دهد. خواجه صلى الله علیه و آله به روى در افتد. گوید: خدایا! عاصیان امت محمد در دوزخ ‌اند، ایشان را به من بخش و از جرم آن گنهكاران بییچاره در گذر. خطاب عزت در رسد كه اى محمد! ایشان را به تو بخشیدم و لباس مغفرت در ایشان پوشیدم . خواجه صلى الله علیه و آله ایشان را از دوزخ بیرون آرد. بعد از آنكه چو انگشتى شده باشند و ایشان را به چشمه اى برند كه آن را عین الحیوان خوانند. از آن چشمه آب باز خورند و بر خود ریزند، علت((بیمارى) ظاهر و باطن ایشان برود و پاك و پاكیزه شوند و صورتهاشان نیكو شود. اما بر پیشانى ایشان نوشته آید كه عتقاء الرحمن من النار ؛ آزادكردگان خدایند از آتش دوزخ. ایشان را به بهشت فرمایند. اهل بهشت ایشان را به یكدیگر نمایند كه اینها را از دوزخ بیرون آورده اند. ایشان گویند: خداوندا! چون بر ما رحمت كردى ، این نشان نیز از پیشانى ما زایل گردان . حق تالى آن را به كرم و فضل خود زایل گرداند. چون مسلمانان را از دوزخ خلاص دهند، كافران و منافقان گویند در دوزخ : كاشكى ما مسلمان مى بودیم ؛ ربما یود الذین كفروا لو كانوا مسلمین، كافران (هنگامى كه آثار شوم اعمال خود را ببینند) چه بسا آرزو مى كنند كه اى كاش مسلمان بودند؛ سوره حجر، آیه 2. همچنین آنان كه از امت محمد صلى الله علیه و آله نبوده باشند، گویند: كاشكى ما از امت محمد مى بودیم .