انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :از سر سيري
نویسنده :باران 313


بسم الله الرحمن الرحیم

 

در داستان ها این طور آمده که روزی نادرشاه برای زیارت امام رضا(ع) با ملازمان خود به حرم مطهر مشرف می شد.

سر راه خود شخصی را دید که اطراف صحن حرم نشسته بود.

به او گفت: " به چه منظور اینجا اینجا نشسته ای؟"

_ از امام رضا(ع) حاجتی دارم

_ هنوز نگرفته ای؟

_ نه

_ چند روز است اینجایی؟

_ سه روز

_ من می روم زیارت می کنم و ساعتی دیگر برمی گردم، چنانچه هنوز حاجت خود را نگرفته باشی،دستور می دهم گردنت را بزنند!

 

زائر دست پاچه و درمانده شد. اما ساعتی بعد که نادرشاه برگشت، او حاجتش را گرفته بود!....وقتی راز این مطلب را از شاه پرسید، گفت: " تو این چند روز داشتی با امام رضا(ع) بازی می کردی و از سر سیری حاجت خود را از ایشان طلب می کردی.به همین خاطر موفق نبودی.باید که مضطر شوی."

 

 

به راستی که من و تو تا به حال امام زمانمان را از سر سیری صدا زده ایم

یا از روی اضطرار و درماندگی...؟؟؟؟

 

 

قدری به خود بیاییم.....من و تو مسئول رنجی هستیم که امام مظلوممان در غیبت می کشند.....

 

 

 
 

 

تنها امید خلق جهان یابن فاطمه
ای منتهای آرزوی اولیاء بیا

بالا گرفته ایم برایت دو دست را
ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا

فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ای
دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا

از هیچکس به جز تو نداریم انتظار
بر دستهای توست فقط چشم ما بیا

هفته به هفته می گذرد با خیال تو
پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا

بیش از هزار سال تو خون گریه کرده ای
ای خون جگر ز قامت زینب بیا

 

 

"اللّهُمَّ عجِّل لولیِّکـــــَ الفرَج"