006400;">می ترسم .......
006400;">می ترسم تو نباشی و اشکهای غریبانه تو باشد که از آسمان بر صورت روزگار فرو می چکد.
وقتی تو نیستی باران تمام اشک های دلتنگ را همنوا با خویش جاری میکند و بغض ها را می شکند .....
وقتی تو نیستی باران همان نبودن توست که قطره قطره گریه می شود در جای جای زندگی ....
باران را بی تو نمی خواهم ..... وقتی که نمیدانم تو در کجای زمین بر خطاهای من اشک می ریزی و گناهان مرا دل نگرانی ...
من اشک تو را نمی خواهم ....... طاقت ندارم ..... وقتی تو نیستی باران را نمی خواهم حتی اگر زیباترین و زلال ترین باشد !
تو باید بیایی که باران به اصالت خویش بازگردد......