انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :بابایی بهت قول دادم اگه....
نویسنده :یسنا


بابایی بهت قول دادم اگه تنهام گذاشتی برات گریه نکنم اما نشد

بهت قول دادم خودمو کنترل کنمو مثل همیشه زندگیمو بکنم اما نشد

بهت قول دادم مراقب داداشی و مامانی باشم نه تنها نشد مامان هم پر کشید اومد پیشت

بهت قول دادم نزارم اب تو دلشون تکون بخوره که باز نشد

بهت قول دادم بشم سنگ صبورشون اینم نشد

اخه بابای چرا ازم قول گرفتی اینکارارو انجام بدم

بابایی الان یکی باید بیاد خودمو اروم کنه

یکی باید با خودم حرف بزنه و تکیه گاهم باشه نمیتونم بابایی نمیتونم

بابای چندین ماهه که مارو تنها گذاشتی

بابایی الان کجایی جات راحته ؟؟؟؟بابایی جونم دلم برات تنگ شده گلم

نمی دونم چرا امروز تا اسمت رو میارن بابا...دلم میگیره.

نمی دونم بابا  چرا امروز داغت تو سینه ام سنگینی میکنه..

بابایی جونم چرا مارو تنها گذاشتی نگفتی دلم میگیره 

نگفتی اذیت میشم نگفتی بهم سخت میشه زندگی

الان باید مثل هر پدری توی خونه باشی و امشب باهم افطار کنیم

بابایی بغض داره خفم میکنه بابایی کجایی که نازمو بکشی