سـلام
اولین باری که من چادر پوشــیدم ۸ساله ام بود….
یه روز مامــانم بهـم گفتــن : دوست داری خیلی خوشــگل بشی اونقدر که خـدا از اون بالا فقط حواسش از بین بنــده هاش به تو باشه؟!
منم که جـا خورده بودم با یه حـالت عجیبی گفتم : آره خیلی دوس دارم.
مامانم گفتن : خانم کوچــولو میخوای بزرگ بشی؟
(آخه یکی از آرزوهای بچگی من ، بزرگ شدن بود! واسه همین همیشه کفشای مامانم رو با چادرش میپوشیدم وکلی تو رویای خودم بزرگ میشدم!! بگذریم!)
منم از خدا خواسته گفتم : آآآآآآآآآره…
مامانم گفتن : میخوای من و بابا بیشــتردوست داشتــه باشـیم؟
و از اون جایی که ما دخترا یه کم لوس هستیم و خجالتی (!) با صدای بلـندتر گفتم : آآآآآآآآآآآآآآآآآررررررررررررره و….!!
اونوقت مامانم یه چادر بهــم هدیه دادند و بهم گفتند : اصرار نمیکنم که چادر بـپوشی اما اگه امروز چـادر و انتخاب کردی دیگه نمی تونی نظرتو عوض کنی و واسه همین خوب باید فکراتو بکنی و بعد انتخاب کنی.
ـ
ـ
ومن انتخاب کردم….
الان حدود۱۹ ساله ک چادر میپــوشم..
با این انتخاب ، پستی وبلندی زیاد واحساسات گوناگونی را تجــربه کردم….
اما ب جرات میـگم هرگز از انتخابم پشیمــون نشدم وخوشحالم ک هیچ وقت زور بالای سرم نبوده ومن حجاب رو همراه چادر «انتخاب» کردم.
ـ
ـ