انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :شـــاعری که چشم های نابینایش را امام حسین علیه السلام شفــا داد
نویسنده :زینب سادات


بسم الله الرحمن الرحیم؛

میرزا محمد شفیع شیرازی متخلص به 008080;">وصال شیرازی متوفی سال ۱۲۶۲ هـ. ق در شیراز از بزرگان شعرا
و ادبا و عرفای عصر فتحعلی شاه قاجار بود.علاوه بر مراتب علمی، به تمام خطوط هفت گانه
(نسخ، نستعلیق، ثلث، رقایم،ریحان،تعلیق،و شکسته) مهارتی به سزا داشته و کتابهای فراوانی نیز با خطوط
مختلف نگاشته است. از جمله، اینکه ۶۷ قرآن به خط زیبای خود نوشته است.

بر اثر نوشتن زیاد چشمش آب می آورد و به پزشک مراجعه می کند، دکتر می گوید:
من چشمت را درمان می کنم، به شرطی که دیگر با او نخوانی و خط ننویسی. پس از معالجه و بهبودی چشم،
دوباره شروع به خواندن و نوشتن می کند تا این که به کلّی نابینا می شود.
008080;">سرانجام با حالت اضطرار متوسل
به حضرت محمد صلی الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام می شود.


شبی در عالم رویا رسول الله را در خواب می بیند، حضرت به او می فرماید: 008080;">چرا در مصائب حسین علیه السلام
و حسن علیه السلام مرثیه نمی گویی تا خدای متعال چشمانت را شفا دهد.

در همان حال حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها حاضر گردیده می فرماید:
وصال! اگر شعر مصیبت گفتی اوّل از حسنم شروع کن؛ زیرا او خیلی مظلوم است.


صبح آن روز وصال شروع کرد در خانه قدم زدن و دست به دیوار گرفتن و این شعر را سرودن:

از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
آن طشت راز خون جگر باغ لاله کرد


008080;">نیمه دوّم شعر را که گفت، ناگهان چشمانش روشن و بینا شد. آن گاه اضافه کرد:

خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت
دل را تهی زخون دل چند ساله کرد
زینب کشید معجر و آه از جگر کشید
کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد


متن کامل شعر:

از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
و آن طشت را ز خون جگر باغ لاله کرد
خونی که خورده در همه عمر از گلو بریخت
خود را تهی زخون دل چند ساله کرد
نبود عجب که خون جگر گر شدش بجام
عمریش روزگار همین در پیاله کرد

نتوان نوشت قصه درد و مصیبتش
ور می توان ز غصه هزاران رساله کرد
زینب درید معجر و آه از جگر کشید
کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد
هر خواهری که بود روان کرد سیل خون
هر دختری که بود پریشان کُلاله کرد
یا رب به اهل بیت ندانم چه سان گذشت
آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت