آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
دل نوشته های سینا
شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۲ ۰۹:۲۵ بعد از ظهر
[#2]
|
||
زمان گذشته است از ان چیزی که میخواهم بگویم -عباش شهید شد در سن 16 سالگی وهنوز پس از گذشت اینهمه سال هنوز هم 16 سال دارد وزمان برای او ایستاده است ومن هنوز برای امروز ودیروزم هنوز گرفتارم دیروزم که همه اش شده است غبطه خوردن که چرا نبودی تا بروی وامروزم که همه اش در جنگ نرم هستم وشکست خورده ای بیش نیستم اروند دلم را خروشان میکند باز غمی دیرین را به من گوشزد می کند تا یادم نرود باید بروم عباس اسمانی شد وحال نظاره گر ماست ومیداند که خاکی بودن برای انهایی که اسمانید خیلی قفس بزرگی است زمین با اینهمه بزرگی و دنیا با اینهمه وسعت برایشان تنگ بود ومن هنوز فکر میکنم ماندگارم در این وانفسای دنیا وهنوزدر پس همه این بدیهایم هنوزابری شدن دلم وبارانی شدن چشمهایم را دوست دارم ویادم میماند که هستند وکمکم می کنند دایی حان هر دوی شما را دوست دارم خدایا ما دوست داریم اسمانی باشیم ولی مثل اینکه باز باید امتحانم کنند.
|
|||
|