انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :دل نوشته شب نوزدهم (شب قدر)
نویسنده :یسنا


4b0082;">بسم الله الرحمن الرحیم
الهی ، خدایا ، خدای من چراغ­ها رو خاموش کردن ، فکر عجیبی دارم دلم می­خواد چشامو ببندمو احساس کنم شب اول قبرمه . منم و تو ، هیچ کسی نیست . معنی مضطر یعنی درمانده و بی کس روبا تمام وجودم حس کنم ، کسی که همه تنهاش گذاشتن ، دستش از همه جا کوتاهه با قلبم حس کنم که فقط تو رو دارمو بس ، فقط تو . اونوقت چی کار کنم با این همه گناهو کوله باری از معصیتو رو سیاهی که دیگه راه برگشت نداره و کاملاً درموندست.
خدایا چی کار کنم ، با تو حرف بزنم ؟ چه جوری ؟ فریاد بزنم یا گریه و ناله زاری کنم؟ چه جوری شروع کنم ؟ اصلاً چی بگم که از اون خبر نداشته باشی ؟
اما دوست دارم از گناهام بگمو ازت طلب بخشش کنم خدایا ، اما از سه چیز خجالت می­کشم ، اولیش اینکه تو انجام دستوراتت کوتاهی کردم . دوم بهم گفتی گناه نکن و کردم سوم ، خدایا بهم نعمت فراوون دادی و من شکر نکردم . خجالت می­کشم خدا .
اما خدای بزرگم ببین این منم ، این منم که در پیشگاهِت به خاک افتادم و با صدایی از سر عجز می­گم :
ای فریاد رس گنه کاران و در ماندگان
ای آرام دل وحشت زدگان
ای پناه دهنده ­ی بی پناهان و ای مهربان­ترین مهربانان ، شرم گینم و روسیاه ، عاجزم و ناتوون ، درمونده ­اَم و بی کس . چی کار کنم ؟ خدایا بگو چی کار کنم ؟
اگه گریه بکنم می­بخشی ، تا از چشام سیل جاری کنم ؟ اگه دعا و التماس کنم منو میبخشی تا اینقدر صدات کنم تا زبونم بند بیاد ؟ خدای من، اگه صورتمو به خاک بذارم جوری که با خاک یکی بشه بهم نظر می­کنی تا این کارو بکنم؟
اما تنم میلرزه یه لحظه چشامو باز می­کنم ، هنوز زنده ­ام ، هنوز نفس می­کشم ،خدای من ، امیدوار می­شم ، چون خودت گفتی ادعونی استجب لهم بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را .
پس ای خدا میخونمت ، صدات می­زنم که از کار­های زشتم بگذری ، رسوا و جزا و عذابم نکنی ، مهربونی کن به من آقا و مولای من ،منم بندت ، منم بنده­ ی روسیاهت ، بنده­ ای که بریده چارش از غیر تو ، ای خدا ، ای منتهای آرزوهایم ، امید به کسی غیر تو ندارم .
قبر ، این است منزلگاه و جایگاه آخر من . ای معبودم ای کاش می­دونستم چه جوری باهام رفتار می­کنی ، جوابمو میدی یا نه ؟ تنِ ضعیفم می­لرزه وحشت و دلهره دارم .
خدایا آیا اونقدر عهد و پیمان شکوندم که دیگه جوابمو نمی­دی ؟ نگام نمی­کنی ؟ یعنی دیگه قبولم نمی­کنی و روتو ازم برمی­گردونی؟ پس وای به من ، وای به منو بی چارگی و خواری وبدبختیم. به کجا پناه ببرم؟ موقعی که تو ترکم کنی به کی امیدوار بشم ؟، پس وای به من .
اما خدای مهربونم من غیراز اینا ازت شنیدم و دیدم ، سریع الرضایی  یعنی زود از بنده هات راضی میشی . فراغ عفو رحمتِت به اونایی هم از درگاهت درخواست نمیکنن هم شامله. پس چطور می­شه، خدایا چطور می­شه منی که تمام امید و عشق و پناهم تو هستی برام دل نسوزونی و از کرم و لطفِت بهم نظر نکنی ؟ نه خدایا این طور نبوده و نیستی .
پس  خدای من امیدوارم ، خیلی هم امیدوارم ، درسته که عملی یا کرداری که روی در خواست و توجه و عنایت تو داشته باشم ندارم . اما با تمام وجود می­پرستمت ، می دونم و اطمینان دارم بهم نظرو عنایت داری و منو دوست داری که اگه این طور نبود تو این شب قدر تو گلستان شهدا چی کار می­کردم ؟ پس مطمئنم تو دعوتم کردی و به دردو دل عاشقونه­ ی من که امیدوارم از روی اخلاص باشه گوش می­دی پس منم می گم که :
بار الها ای محبوب من . چگونه مرا خواندی در حالی که لحظات حیاتم در ضربان­های غفلت از یاد تو سپری گشت و زیبایی­های زود گذر مرا شیفته ­ی خود نمود و آرزو­های فردا­های دور مرا در خود پیچید و آنگاه که به ستایش تو ایستادم از نام بزرگ تو محافظت نکردم و آن را به هوس­ های زود گذر آراستم ، ولی تو مهربانتر از آن بودی که مرا مورد خشم خود قرار دهی ، بلکه مرا به محبت خود نواختی، پس چگونه تو را سپاسی گویم و منتظر رحمتت مانم که برایش سجده ­های طولانی نکردم و کمر بندگی در اطاعت آن نبستم یاریم کن ای خالق من تا به خطاهایم اعتراف کنم و تو را سپاس گویم . ای رب من و خدای من چگونه مرا در به خاک افتادن در برابر قدرتمندی خود می­بینی و کوچکی و خردیم را به من گوشزد نمی­کنی؟ بلکه مرا مورد لطف و احسانت قرار می­دهی و مرا آزاده و بزرگ می­شماری . چگونه تو را ستایش و سپاس گویم ؟ آیا در سینه ی ­من قلبی آفریده ­ائی که گنجایش این مقدار محبت را داشته باشد ؟ ای خالق ضربان­های حیاتم آنگاه که امر می­فرمایی تا ساعت وجود از حرکت بایستد و آنگاه مرا در حیاتی دیگر حیات مجدد می­بخشی در حالی که من هنوز فرصت شکر این حیات را ندارم . مرا در زندگی دیگر از نعمت­ها بهره ­مند می­سازی .
پس یاریم کن تا تربیت حضو داشته باشم و به خردی و کوچکیم ترحم کن که سر به سجده­ ی تو دارم .
یا ارحم الراحمین  یا ارحم الراحمین
 
اللهم عجل لولیک الفرج