انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :آره باز غم ته دلت نشسته اما اینبار...
نویسنده :یسنا


...

وقتی که کوچیکی

مشکلات دنیایی ات به چشمت بزرگ میان

اونوقت پر از غم میشی و غصه

تو خیلی کوچیک تر از مشکلاتتی

نمی فهمی معنی بودنت رو بین این همه مشکلات

پس آرزو می کنی ای کاش اصلا نبودی

یه کم که بزرگتر میشی

اونوقت میبینی مشکلاتت اونقدرها هم بزرگ نیستن

بنابراین خوشحال میشی

تازه حس می کنی معنی زندگی رو توی این دنیا فهمیدی و

شاد میشی

حالا هر کی رو دور و برت می بینی که داره بخاطر مشکلات دنیاییش غصه می خوره

دلت میخواد بهش بفهمونی عزیزم مشکلاتت بزرگ نیستن

تو خودت رو از بزرگ شدن منع کردی

بزرگ شو و ببین که هیچ چیز ارزش غصه خوردن نداره

وقتی از اینی هم که هستی

یه کم دیگه بزرگتر میشی

تازه چشمت به آسمون میفته و آدمایی که خیلی بزرگن

از زمین تا آسمون

تازه اونوقت می فهمی که همه وجودت توی این دنیا خلاصه نمیشه

متوجه میشی قراره یه روز این دنیا تموم بشه اما تو هیچوقت تموم نمیشی

تازه چشمت میفته به اون آدمهای بزرگ و خوب که حس می کنی غرق نورن

و چقدر دلنشین با خدا خلوت کردن

 

و باز یه غم میشینه ته دلت

غصه اینکه تو چقدر کنار این ادمها کوچیکی!

تو چقدر از خدا دوری !

غصه اینکه

اگه قراره دنیا تموم بشه و آخرت فقط بمونه

تو واسه آخرتت چیکار کردی؟!!

حالا باز وقتی آدمهای شاد دنیایی رو می بینی

بابت اونا ناراحت میشی که چقدر کوچیکن

تو خواب غفلت ان و شاد

و چه شادیه مسخره ای وقتی فقط دنیایی هست نه آخرتی

اونوقته که میخوای بهشون بگی

سرتون رو بگیرین بالا

آسمون رو ببینین

تا فرصتتون تموم نشده آسمون رو ببینین و خودتون رو سعادتمند کنین

سعادتی ابدی

آره باز غم ته دلت نشسته اما اینبار بخاطر این فکر که :


" نکنه من به این سعادت ابدی نرسم "