انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :دلتنگی های آخر تابستان من
نویسنده :حریم قدس


4b0082;">یادش بخیر آن روزها تابستان که می امد گویی باری سنگین از دوش هایمان برداشته اند یادمان میرفت کتابی داشتیم وقلمی ومعلم سختگیری 
تابستان وگرمایش یادآور آب بازی وشناهای رودخانه ای پسر بچه های شیطانی بود که صدای قهقهه شان گوش روستا را کر می کرد ومن دلتنگ آن روزها شده ام روزهایی که از ته دل می خنددم وبازی می کردم .اگر روزی یکبار هوای آزاد به صورتم نمیخورد وپاهایم گرد وخاکی نمیشد روزم روز نبود .دلم خوش بود به مارمولک هایی که آزاد بر روی دیوارهای کاهگلی چشم میدوختند به رهگذران /کوچه باغ های زیبا با نسیمی آرامبخش وسکوتی آرامبخش تر آخ .....چه کیفی داشت واکنون نسیم خنک شهریور باز دلتنگیم را شدت میبخشد .قدیم ها تابستان که تمام می شد دیگ تابستانی ها هم تمام میشدند خیار .گوجه .آلو وسبزی...........................چقدر دلم میخواد برم گردو بچینم وباز دستام سیاه سیاه بشه  خوردن گردوهای سفید شفاف چه لذتی داشت .اما الان خوردن صدها گردوی سفید شفاف هم دیگه لذت بخش نیست .





000080;">واکنون تابستان نفس های آخرش را میکشد وباز صفحاتی از عمرمان ورق می خورد .چقدر زود تمام می شود ومن وتو توجه نمی کنیم 
واکنون دلتنگ دلتنگم برای تمام روزهای خوب کودکیم 
خداحافظ ای سبزی روزهای گرم ،خداحافظ ای خاطره های شیرین
ff0000;"> ♥♥♥