انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :دلتنگ هویزه
نویسنده :غروب کربلا 313


1420487734439404_orig.jpg


"بخشدار هویزه را گفتند ترک کن شهر خویشتن را زود

خیل صدامیان کافر کیش‌ آمده در کنار شهر فرود

جز تو و چند پاسدار جوان‌ کس ندارد در این دیار وجود

راههای امید شد بسته‌ بابهای نجات شد مسدود

گر بمانی اسیر خواهی شد ور کنی جنگ می‌شوی نابود

زن و فرزند خویش را بگیر رخت میفکن به آن سوی رود

غیر تسلیم یا فرار ترا چاره دیگری نخواهد بود

همچو اسپند بر جهید ز جا مرد تا این حدیث تلخ شنود

گفت من ترک آشیانه خویش‌ نکنم گر کنم ز جان بدرود

گر سپارم وطن به دست عدو ما دراز من رضا نخواهد بود

مگذارند همسر و پسرم‌ کنم از آشیان خود بدرود

دخترم با دو دست کوچک خویش‌ رهگذار مرا کند مسدود

تا که خون در رگ است و جان در تن‌ سر نیارم به پیش خصم فرود

می‌ستیزم به ناخن و دندان‌ نهراسم ز تیر و آتش و دود یا کنم خصم را برون

ز وطن‌ یا شوم کشته در ره مقصود

روز دیگر ز بخشدار نماند جز تنی سرد و نقش خون‌آلود

آن طرف‌تر دو کودک و یک زن‌ خفته در خون خود خشنود

گفت حب الوطن من الایمان‌ پیک مسعود کردگار ودود

آفرین باد بر چنان ایمان‌ آفرین باد بر چنین موجود"