بسم الله النور
... ﭘیامبر انسانی عادی نبود . او ﭘیش کسی شاگردی نکرد و از هیچ کتابی چیزی نیاموخت
ﭘیامبر با آسمان ﭘیوند داشت ...
ذات انسان را شهود کرده بود و حقیقت جهان را از ﭘس حجاب ها به عیان می دید .
تجربه او تکرار نمی ﭘذیرد و کسی به جایی که او رفت و آمد داشت راه نمی یابد .
اگر این حقیقت را خوب درک کنیم ، شاید گوشه ای از ارج و بهای سخنان او را بتوانیم
بفهمیم.
می توان دریافت که حساسیت های او چه بوده
او همچون سخنانش ساده بود . جاه و مقام ویژه برای خود نمی شناخت.
مسلمانی را فقط نماز گزاردن نمی دانست به دین داری تظاهر نمی کرد و ﭘرچم بر
در خانه خویش نمی آویخت. بر نظم اجتماعی تاکید داشت.
عهد و ﭘیمان را بسیار احترام می کرد.بی عهد و کلاهبرداری و فریبکاری را
عین کفر می دانست.می گفت اگر معامله کردید و خریدار مال را ﭘس آورد
بگیرید و آزارش مدهید .
اگر قول دادید وفا کنید.با مردم مدارا کنید اگر خطایی کردند بگذرید.
به همدیگر دشنام مدهید و کسی را تمسخر نکنید.
او نگفت اگر مرا دوست بدارید ، مجازید به دیگران ستم کنید
و می توانید حق دیگران را بخورید .
نگفت اگر اهل بیت مرا دوست بدارید لازم نیست به نظر اجتماع تن دهید.
نگفت بر مساجد بلند گو بیاویزید. می گفت رسم و رسوم به دین من اضافه نکنید.
می گفت با ستم گران حتی راه مروید . از نفرین ستمدیدگان بترسید .
می گفت اگر حتی گنجشکی را به ناحق بکشید خدا حق او را از شما می ستاند.
او اینچنین بود و از ما اینچنین می خواست.
نه فلسفه می گفت که نفهمیم و نه از ما کار هایی می خواست که نتوانیم.
اگر می خواهیم محمدی باشیم باید چنین شویم.