آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
ماجرای سحری خوردن پنهانی زیر پتو
چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۳ ۰۶:۳۰ بعد از ظهر
[#2]
|
||
عضو
شماره عضویت :
994
حالت :
ارسال ها :
374
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
157
اعتبار کاربر :
2429
پسند ها :
348
تشکر شده : 309
|
آمدي و بوي قفس مي دهي
زخم تنت را به که پس مي دهي؟
آمده اي حنجره ات مال ما
زخم تنت نوبر آمال ما
آمدنت آمدني بوده است
رنگ نگاهت چمني بوده است
راست بگو با که، کجا بوده اي؟
گرم ملاقات خدا بوده اي؟
آمدي و حرف قفس مي زني؟
تند زدي بال و نفس مي زني
خاطره کنج قفس تازه کن
صبر کن، آهسته، نفس تازه کن
خاک پر از عطر بهاري شده
چشم و دلم آينه کاري شده
سردي من، در قدمت گرم باد
من سرو پا گوش، دمت گرم باد!
شاعر:علیرضادهرویه
تقدیم به آزادگان |
||
|