انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :قشنگ ترین لذت زندگي
نویسنده :sadaf


 
 
بهت بگن  بيا بريم کربلا...
وسط بين الحرمين سلام بدي....
ندوني بري حرم حضرت عباس يا امام حسين...
پاي برهنه توبين الحرمين راه بيافتي....
برسي ورودي حرم حضرت عباس....
پشت در حرم بشيني و سلام بدي....
باچشم پر اشک اذن دخول بخوني....
بلندشي و بري روبروي ضريح بايستي....
سرتو بندازي پايين و باخجالت بگي فکر نميکردم بياريم حرم....
به حضرت عباس بگي خيلي آقايي....
بري يه بوسه به ضريح بزني و اشک بريزي....
بياي عقبتر و يه زيارت بخوني....
بهش بگي اجازه ميدي برم پابوس داداشت....
دوباره پابرهنه توبين الحرمين راه بيفتي و زير لب بگي"از حرم تا قتلگه زينب صداميزد حسسسسسسسين"...
اشک....
برسي ورودي حرم و ناخداگاه بشيني رو زمين دست برسينه سلام بدي....
اشک....
از باب القبله وارد حرم بشي....
نگاهت بيفته به ايوون طلا و ضريح...
خجالت زده اي....
چشمت بيفته به قتله گاه....
از عشق حسين مجنون بشي...
آخرروضه رو درک کني....
يه دل سير گريه کني...
يادت بياد چقدر حسرت رفتن به حرم رو ميخوردي....!؟؟
آروم آروم باسر کج بري جلو ضريح و دستتو بگيري بالا و بگي
 
"دستمو بگير آقا..."