انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :تنها بمون دلم...شاید لحظه هات بسر اومد!
نویسنده :یسنا


008080;">وقتیکه دلم قد آسمون میگیره/میدونم آسمونم دلش قد من گرفته/
چشم میندازم به آسمون/فقط میگم ای خدای مهربون/کجا هستن ستاره ها؟/
چرا نیستن فرشته ها؟/چرا چیزی نمیبینم؟/کجا رفتن اون آدمها؟/ کاش میشد دوباره روزی ستاره ها رو برچید/
از نگاه گرمشون غنچه ی عشقو بویید/دیگه هیچ چیزی تو دنیا نیست که دلشادم کنه/
دیگه خسته م ای خدا،بگو که تنهام نکنه/ دل من طاقت این همه غمو نداری؟/
چرا زنده ای برو وگرنه کم میاری
/ سقف خونه ی قلب من پر از غبار اندوهه/چرا هیشکی نمیاد تا این غبارو برداره؟/
خدایا مثل شمعی توی دستای گردبادم/دیگه هیچ شانسی نمونده تا بخوام زنده بگردم
/اشکو آه من خدا رسیده اوج لحظه هاش/بگو چیکار کنم خدا آروم بگیره تپشهاش؟
/میدونم آسمونت خدا همیشه ابری نیست/توی درس تنهایی دلم شده نمره ی بیست/
دیگه بسمه خدا دلم میخواد که بتونم/اگر هم دلم نخواد دیگه خودم نمیتونم/دلم میخواد که بگذرم از اینهمه تاریکی
/بگو چیکار کنم خدا تا که تموم شه تاریکیم؟/من یه حسینم ای خدا نذار که تنها بمیرم/من یه احساس غریبم،نمیخوام اینجا بمیرم/اگه ستاره ای باشه وجودم مال اون میشه/اینه رسم عاشقی تا بدونی چی میکشه/
حسرتو گریه و بغض مرهم درد من شدن/عجب دردیه خدا،اینا واسم مرهم شدن
من یه حسینم میدونم که باید تنها بمونم/چون که دلم خیلی تکه،واسه اینه که تنها ام
/آی زندگی بیا باهمدیگه یه رنگ بشیم/بخوای تو،میشه اگر که مثل هم بشیم
/دل من دشتیه پر از شکوفه های یاس/خیلی عجیبه که نگم حسین،خدای احساس
/بعد تو دلم از غصه داغون شد و رفت/ برا همینه هی میگم پرم از آهم و تفت...