انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :اینـــــــــــو همینجوری نـــــــــنوشتـــــــــــم....
نویسنده :یسنا



 

 

 


به من دستـــــــــــــــــــ نزن...

 


رویاهمو نپرون...

 


بذار دلخوش این باشم که هنوز اونقدر ها هم دیر نیستــــــــــــــ

 


شایــــــــــد!!!

 

 

 


گاهی وقتا به خودم میگم کاش گاهی وقتا خدا می خوابید تا
ما آروم آروم زیر گوشش حرفامون میزدیم که حداقلش دلمون خنک شه که راحت حرفامون زدیم...

 


آخه حرف زدن با خدا آداب مخصوص بخودشو داره...
بقول خودمون هچی هچی نیست که...!

 

 

 


خدایا...اون اردلان تمجید(سريال مادرانه) بود که به مریم خانم گفت
(تو دلم ولولست واسه خواستنت...)آفرین...دست مریزاد که تو اون جمع خجالت نکشید
و گفت...نه اینکه مریم خانم هم بدش میومد...!!!!!

 

 

 


خدایا ما هم تو دلمون ولولست برا خواستنت.... بخاطر بهترین بنده هات ما رو ببخش
... میدونیم گاهی وقتا کم کاری میکنیم بس اساسی...مثلا تمام برنامه ریزی
روزانمون رو می بریم دقیقا موقع نماز خوندن...حالا شایدم برنامه ریزی ماهانه رو....دیگه بدتر !

 


امان از دست من...اون و دوست من و دوست اونو و بهمین ترتیب....!

 

 

 


واقعا عجیبیم...چطور؟

 


میگیم سلامتی مون مهمه برامون خیلی...بعد اون وقت برای صدقه دادن
یه عالمه تو پولامون میگردیم که اون کمترین پاره پوره رو پیدا کنیم و بعد
هم دقت میکنیم که خوب انداختیم یانه...!

 

 

 


این چند روزه یکمی فکر کردم...فقط یکمی...چون واقعا سرم شلوغه..
.اینقدر که فیلم میده!!! فکر کردم دیدم همیشه هم نباید بابت برخی کارامون معذرت بخوایم یا ببخشیم.
..گاهی باید جبران کرد...باید برای اون معذرته زحمت کشید...متوجه عرایض بنده که میشید ان شاء الله؟

 


خب خدا رو شکر ...ممنونـــــــــــــــ !

 


گاهی وقتا هم باید خجالت کشید...واقعا راست میگن که هرچه عیبه از مسلمانی ماست
..که همه کاسه کوزه ها رو سر دین میشکنیم که بعد فکر میکنیم هنر کردیم...!

 

 

 


به فلانی میگم بابا این حق الناسه... میگه حالا این بار یه تخفیف بده...!

 


نه بیشتر که فکر میکنم ما خیلی عجیبیم...

 


روزا میگذره و هرچی که به جلوتر میریم...به اون مکعب مستطیلی نزدیک تر میشیم...!( خدا بخیر کنه)

 


اصلا نمی دونم چرا یادمون میره : ما قراره که بندگی کنیم... بشیم عبد !

 


حالا یه سوال مهم :

 


رفتم بالا منبر؟؟؟!!!!!

 

 

 


 

 

 


گاهی وقتا که برخی از این وبا رو که می بینم...می بینم عجب دنیایی دارن
تو عجب دنیایی سیروسفر میکنند تازه وسیله شون کلر هم داره..
.البته قضاوت الکی نباشه همچین دنیای .... حالا بماند!

 


  بقول خودشون نه اینکه ما خیلی بهتریم و... الله اکبر!

 


ولی باید مراقب بود...خسارت بخوریم...حتی اگه بیمه باشیم..
.همچین تکه گاه خوبی واسه آدم نمیشه...

 


تا حالا به بیمه معنوی فکر کردید؟

 


منم زیاد فکر نکردم...یعنی فکر میکردم تو فکرشم اما نه فکری که
عمیق باشه به یه دردی بخوره نه....فکر نکنم که فکر کرده باشم...!

 

 

 


بیاین حتی اگه خندمون گرفت...بخندیم اما فکر کنیم...!

 


یکمی به فکر اونی باشیم که به فکر ماست اما ما تو فکرش نیستیم!

 


میدونید که برای اون  : عمل ما میشه حرف....میشه فکر درست...!

 


دیگه از ما گفتن و از شما شنیدن اما گوش نکردن...

 


خوشم میاد چون نه واقعا عجیبیم...!

 

 

 


آخه تا کی باید بخندیم تا دنیا برامون بخنده....اصلا چرا باید بخنده..
.اصلا خندات میاد تو این گرونی...یارانه رو هم مرهم کدوم زخم دلمون بزاریم؟

 


تا کی طلبکار بودن؟

 

 

 


یادمون رفته ما مسئولیم.... حالا حتی اگه  بزنیم  به بی خیالی....!

 


سرمون که به اون سنگ لحده خورد ... تازه به راه راستی که می گفتیم میرسیم اما....!!!!

 


نمی گم چه فایده.....!!!!!!!!!!!

 


بیاین یادی از یکی کنیم که اونم تو دلش ولولست واسه خواستنمون....

 

 

 


یادی از یوسف زهرا...!!!

 


تنهایش دلگیر تر از غروب جمعه نیستـــــــــ

 


دلگیرتر از پایان دعای عهدمان نیستــــــــــــــ

 


شاید دلگیرتر از رفتن از جمعه ها نیز نیستــــ

 


 او دلــــگیریش از دستــــــ مایستـــــ کهـــ در بنــــد گنــــــــــاهیمــــــــــ

 

 

 


نمی دونم شایدم گناه شیرینه دیگه....اما شیرینی زیاد دل میزنه...!

 


یادمون نره آدما فراموش کارند....کاری نکنیم که از یاد حق بریم....

 


خواهرم...برادرم...(هر دوتاش مثلا) لحظه ها را دریابـــــــــــــــ !

 


ماکه رفتیم .... حلال بفرمایید:

 


                                                                                                           

 


 
( ا... ا... این خواهر کیه؟)