انجمن یاران منتظر عنوان موضوع :✿ دلم تنگ غروب کربلاست ✿ نویسنده :غروب کربلا 313
شبی ساکت و دلگیر ، خودم بودم و قلبی که به غم بسته به زنجیر
و نزدیک اذان بود که پیچید به آفاق همه نغمه ی تکبیر
نوشتن که هنگام اذان دست به دامان خدا باش
و مشغول دعا باش
که باز است به درگاه الهی در رحمت
و آن لحظه بود لحظه شیرین اجابت
شدم غرق عبادت ، دوچشمم همه اش اشک شد
و روی لبانم همه سوگند ، که یا رب تو رهایم کن
از این دم ، و گفتم به خدا بین دعایم
(( که دل تنگ اذان حرم کرببلایم ....))
سلام بر«عطش» دشت کربلا
سلام بر شاه کربلا
سلام بر مولای سر از تن جدا
ای که یاد رخ تو درد مرا تسکین است بار هجران تو بر شانه ی من سنگین است
گرچه سخت است غریبی و پریشان حالی لیک در راه تو آواره شدن شیرین است
ز ره دوست حبیبا به من خاک نشین گوشه چشمی بنما سخت دلم مسکین است...
عجیب دلم کربلا می خواهد ، آن هم پای پیاده ،
دلم میخواهد همراه زائرانت اربعین کربلا باشم ،
آن زمان که قافله اسرا از راه میرسد ........
آن زمان که زینب سر به خاک کربلا می گذارد
تا با های های اشک ،حکایت دختر سه ساله ای را بگوید
که از شوق زیارت سر بابایش
در کنج خرابه های شام پرکشید .........
دلم کربلا می خواهد ...............
دلم کربلا می خوادددددددددددددددددددددد
بی تاب حسینم دل تنگ کربلا
اگر مسیر پروازت
از کرب و بلا گذشت . . .
این پیغام را برسان :
ارباب
" هـرچه كرد با من فراق كربــلا كــرد "
آرزوی کربلا
من ودل کندن از دلبر محاله دلم با دلبرم درشور وحاله
با این اقا به این خوبی ندونم
کی گفته کربلا رفتن خیاله
دمادم این دعا ورد زبانم
ببینم کربلا را تا جوانم
درون سینه اسایش ندارم نیستان را به اتش می کشانم
ببین اشفته گشته وضع وحالم
دگر بشکسته حالم چون ننالم
زبس فکر دیدارتوهستم
حریم توشده فکروخیالم
دل من بی قرار کربلاته همه میگن بهشت ایوون طلاته
دیگه این جوری عادت کردم اقا دیگه کربلا تو روضه هاته
کرامت میکنی بایک اشاره رخ تو اسمون چشمات ستاره
واسه لطف نگاه مهربونت غریب و آشنا فرقی نداره
خوش بخت ترین ام که نیازم به کسی نیست
من ریزه خور سفره دربار حسین ام
در زندگی ام واسطه فیض الهی است
من تا ابدالدهر بدهکار حسین ام
فردا قیامت همه سرگشته ولی من
آسوده میان صف زوار حسین ام