انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :شهید بهشتی و رسوایی نفاق
نویسنده :صبا


008000;">
شهید سید محمدحسین بهشتی در سحرگاه دوم آبان ۱۳۰۷ در محله لومبان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش از روحانیان اصفهان و امام جماعت مسجد همان محل بود. وی از چهار سالگی به مکتب رفت و در اندک زمانی قرائت قرآن و خواندن و نوشتن را آموخت و با ورود به دبیرستان به دلیل علاقه به تحصیل علوم دینی، مدرسه را رها و در چهارده سالگی به سال ۱۳۲۱ وارد حوزه علمیه شد و پس از چهار سال یعنی در هجدهمین بهار زندگی خود به قم عزیمت نمود.
روحیه خستگی‌ناپذیر وی از همان جوانی بارز و آشکار بود به‌نوعی که در کنار دروس حوزوی، دروس دبیرستان را که نیمه‌تمام گذاشته بود، به‌پایان رسانید و در سال ۱۳۲۷ موفق به دریافت دیپلم ادبی در امتحانات متفرقه شد. در همان سال، وارد دانشکده معقول و منقول (الهیات) شد و در سال 1330 با دریافت مدرک کارشناسی در رشته فلسفه به قم بازگشت و در دبیرستان حکیم نظامی مشغول تدریس زبان انگلیسی گردید. [۱]
این شهید والامقام در سال ۱۳۳۱ ازدواج نمود که حاصل این پیوند، دو پسر و دو دختر گردید. همسر شهید بهشتی بانو «عزت الشریفه مدرس مطلق» فرزند عالم پرهیزگار سید محمدباقر مدرس می‌باشد. زندگی مشترک این دو زوج، بیست‌ونه سال طول کشید و بنا به اظهار شهید دکتر بهشتی با سختی‌ها، شادی‌ها و تلخی‌ها توأم بوده و همسرش در تمامی صحنه‌ها و تلاش‌ها و مهاجرت‌ها شوهر را همراهی می‌نموده و از همکاری با وی دریغ نداشته است. [۲]
همچنان که شهید بزرگوار هم بیان داشتند، ازدواج هیچ‌گاه نتوانست جلوی فعالیت‌های ایشان را بگیرد. تأسیس دبیرستان دین و دانش قم در سال ۱۳۳۳ و سرپرستی آن تا سال ۱۳۴۲، اخذ دکتری در رشته فلسفه در فاصله سال‌های ۱۳۳۵ تا ۱۳۳۸ و البته شرکت فعال در مبارزات سال‌های ۴۱ و ۴۲ از آن دست اقدامات است. همسر ایشان نیز دراین‌باره می‌گوید: «سعی می‌کردم امور خانه را طوری اداره کنم که ایشان بتوانند به‌کارهای خود که عبارت بود از تدریس و تحصیل علوم قدیم و مدیریت مدرسه دین و دانش و حقانی، رسیدگی کند و از بابت امور منزل نگرانی نداشته باشد. ایشان هفته ای چهار روز به تهران می‌آمد و درس دانشگاهی می‌خواند و بالاخره در سال ۱۳۳۸ با درجه دکترای فلسفه از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد ...[۳]»
این شهید بزرگ به درخواست آیت‌الله حائری رحمه‌الله‌علیه و آیت‌الله میلانی رحمه‌الله‌علیه به هامبورگ عزیمت نمود تا امامت جماعت، تکمیل ساختن مسجد، اداره امور مسلمانان فارسی‌زبان هامبورگ و وضع دانشجویان مقیم آنان را عهده‌دار گردد. در آنجا به فعالیت مشغول شده و نسل جوان را به سازماندهی نیروهای اسلامی فراخواند که حاصل آن تشکیل انجمن اسلامی دانشجویان مقیم آلمان و دیگر کشورهای اروپایی بود و برای نخستین بار جوانان تحصیل‌کرده ما احساس نمودند دارای هویتی مستقل از دیگر نیروهای به‌ظاهر مخالف رژیم شاه شده‌اند.
علاوه بر آن، در آلمان جلسات منظم بحث در خصوص مسائل گوناگون جوانان و نوجوانان به‌طور هفتگی و به زبان آلمانی برگزار می‌گردید. فعالیت‌های سیاسی مذهبی ایشان به‌تدریج در آلمان گسترش یافت و درزمینه نزدیک ساختن مذاهب تلاش می‌نمود و بحث‌هایی با سران کلیسا داشت که در سطح اروپا مؤثر بود. به‌عنوان‌مثال بحثی با کاردینال اعظم اتریش در حضور دانشجویان وین داشت که طی آن توانست با منطق و استدلال قوی از اسلام دفاع کند و این بحث را به نفع اسلام به‌پایان برساند. در تمامی این جلسات، خانواده، همراه شهید بهشتی بود و ایشان هرکجا می‌رفت همسر و فرزندانش را می‌برد تا ثابت کند که در اسلام، خانواده و به‌ویژه زنان از شخصیت فعال اجتماعی برخوردار است. [۴]
سرانجام در سال ۱۳۴۹، به ایران بازگشت و به فعالیت‌های علمی، فرهنگی و سیاسی‌اش ادامه داد. در این مدت، چندین بار توسط ساواک دستگیر و روانه زندان شد. در آذرماه ۱۳۵۷ به‌فرمان امام خمینی رحمه‌­الله‌علیه شورای انقلاب را تشکیل داد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره به‌عنوان ایدئولوگ و لیدر درصحنه‌های سیاسی، اجتماعی به فعالیت می‌پرداخت. حزب جمهوری اسلامی را باهدف تربیت و شناسایی نخبگان سیاسی فرهنگی پایه‌گذاری نمود. در تدوین قانون اساسی به‌عنوان نایب‌رئیس مجلس خبرگان ایفای نقش می‌کرد. پس از استعفای دولت موقت در سال ۱۳۵۸، مدتی به‌عنوان وزیر دادگستری و سپس، از سوی امام خمینی رحمه‌الله‌علیه به ریاست دیوان عالی کشور منصوب گردید.

008000;">سرانجام حدود ساعت ۲۱ و 7 دقیقه در هفتم تیرماه سال ۱۳۶۰، دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، درحالی‌که جمعی از بلندپایه‌ترین و دلسوزترین مسئولان نظام، هم چون آیت اللّه بهشتی رئیس دیوان عالی کشور، چهار وزیر، دوازده معاون وزیر و بیست‌وهفت نماینده مجلس در آن جلسه حضور داشتند، با بغض منافقان منفجر شد و ۷۲ یار وفادار انقلاب و امام، با ذکر خدا بر لب و بدن‌های پاره‌پاره، به دیدار حق شتافتند. در پی این حادثه، مردم انقلابی ایران، در سراسر کشور مجالس عزاداری باشکوهی برگزار کردند و با این کار، نفرت عمیق خود را از دشمنان انقلاب و به‌ویژه منافقان نشان دادند.
حضرت امام خمینی رحمه الله‌علیه درباره این حادثه جان‌سوز طی پیامی فرمودند: «ملت ایران در این فاجعه بزرگ ۷۲ تن بی‌گناه به عدد شهدای کربلا از دست داد. ملت ایران سرافراز است که مردانی را به جامعه تقدیم می‌کند که خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمین کرده بودند و دشمنان خلق گروهی را شهید نمودند که برای مشورت در مصالح کشور گرد هم آمده بودند. ملت عزیز، این کوردلان مدعی مجاهدت برای خلق [۵] گروهی را از خلق گرفتند که از خدمتگزاران فعال و صدیق خلق بودند [۶].»

008000;">---------------
پی‌نوشت
[۱] - رک: مصاحبهٔ شهید بهشتی با روزنامهٔ جمهوری اسلامی، منتشرشده در تاریخ ۱۳۶۰/۴/۱۳
[۲] - او به‌تنهایی یک امت بود، ج ۱، ص 48
[۳] - شاهد بانوان، ش 20، ۱۵ تیرماه سال ۱۳۶۱ هـ ش.
[۴] - مجله شاهد، تیرماه سال ۱۳۷۶، ش ۲۶۶، ص 23
[۵] - اشاره به سازمان تروریستی منافقین، که نام خود را سازمان مجاهدین خلق نهاده‌اند.
[۶] - صحیفه امام، ج ۱۵، ص2