انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :در کار خدا دخالت نکنیم!
نویسنده :*زينب*


b22222;">                           در کار خدا دخالت نکنیم!  

b22222;">                   

b22222;">روزی مردی زیر سایه‌ی درخت گردویی نشست تا خستگی در کند. دراین موقع چشمش به کدو تنبل‌هایی که آن طرف سبز شده بودند افتاد وگفت:

b22222;"> خدایا! همه‌ی کارهایت عجیب و غریب است! کدوی به این بزرگی را روی بوته‌ای به این کوچکی می‌رویانی و گردوهای به این کوچکی را روی درخت به این بزرگی!

b22222;"> همین که حرفش تمام شد گردویی از درخت بر سرش افتاد مرد بلافاصله از جا جست و به آسمان نظر انداخت و گفت:

b22222;"> خدایا خطایم را ببخش. دیگر در کارت دخالت نمی‌کنم، چون هیچ معلوم نبود اگر روی این درخت به جای گردو، کدو تنبل رویانده بودی الان چه بلایی به سر من آمده بود!!!
منبع:با صفا ترین