انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :. ميدانيد که يک مُرده چه احساسي دارد،اين قصه را بخوانيد
نویسنده :یگانه 313


006699;">


. ميدانيد که يک مُرده چه احساسي دارد،اين قصه را بخوانيد،،،



گفتند:"ما تا قبر نگهبان تو هستيم"



گفتم:"من که نَمُردَم من هنوز زنده هستم چرا مرا به قبر ميبريد وِلَم کنيد!!


 من هنوز حس ميکنم و حرف مزنم و ميبينم پس هنوز زنده ام!



با لبخندي جوابم را دادند و



گفتند:"عجيب هستيد شما انسانها فکر ميکنيدکه مرگ پايان زندگي ست و نميدانيد

که شما فقط خواب ي کوتاه ميديديد و آن خواب وقتي ميميريد تمام ميشود"


آنها هنوز مرا به سوي قبر ميکشند


 در راه مردم را ميبينم گريه ميکنند و ميخندند و فرياد ميزنند



و هر کس مثل من دو نگهبان همراهشه!




800080;">ازشون پرسيدم چرا اينکار را ميکنند؟؟



گفتند:"اين مردم مسير خودشان را ميدانند آنهايي که به راه کج رفته بودند"




حرفش را با ترس قطع کردم:"يعني به جهنم ميروند!!!!"



گفتند:"بله"



و ادامه دادند"و کساني که ميخندند اهل بهشتند"



به سرعت گفتم:"مرا به کجا ميبرند؟؟؟؟"



گفتند:"تو کمي درست راه ميرفتي و کمي اشتباه..گاهي توبه ميکردي و روز بعد معصيت؛

حتى با خودت هم رو راست نبودي و به اين شکل گم شدي"




حرفشان را دوباره با ترس قطع کردم:"يعني چي!؟!؟يعني من به جهنم ميرم؟؟؟"



گفتند:"رحمت خدا وسعت دارد و سفر طولانيست"



008000;">دور و برم را با ترس نگاه ميکردم و در يک آن خانواده ام را ديدم،پدرم و عمويم و برادرانم و فاميلهايم را!!




آنها مرا در صندوقي گذاشته و حمل ميکردند...به سوي آنها دويدم و گفتم:"برايم دعا کنيد"




ولي هيچکي جوابم را نداد-بعضيهاشان گريه ميکردند و بعضي ديگر ناراحت....





رفتم پيش برادرم گفتم"حواست به دنيا باشه؛تا فتنه اش چشمات رو کور نکنه




آرزو کردم که اي کاش صدايم را ميشنيد




0000cd;">آنها مرا به زحمت در قبر گذاشتند و بر روي جسدم خواباندند؛پدرم را ديدم که بر رويم خاک ميريخت؛

و برادرهايم که همين کار را ميکردند...من همه مردم را ميديدم که بر رويم خاک ميريختند






آرزو کردم که اي کاش جاي آنها در دنيا بودم و توبه ميکردم






نشستم و فرياد کشيدم"اي مردم حواستان باشد که دنيا گولتان نزند"





اي کاش نماز صبح را خوانده بودم




اي کاش نماز قيام را خوانده بودم





ff0000;">اي کاش دعا کرده بودم که خداوند هدايتم کند و توبه ميکردم و گريه...

و روزانه توبه ام را تجديد ميکردم و گناهانم را تکرار نميکردم...مسبب نميشدم...سنگدل نميبودم...

معصيت نميکردم..و براي اين مردم دعا ميکردم...و معصيت نميکردم...و معصيت نميکردم...و معصيت نميکردم...