انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :بنده ام روکرده ام برکوی مولایم رضا!!!
نویسنده :mohammad94


من وصال دوست را بي درد هجران يافتم

تا گشودم چشم، خود را در خراسان يافتم



گر سكندر آب حيوان در دل ظلمات يافت

من بدون رنج ظلمت آب حيوان يافتم



مهر مولانا الرضا بر لوح جانم نقش بست

تا ز كلك آفرينش نقش امكان يافتم



اسم اعظم گر چه مستور است و برتر از عقول

فاش مي گويم كه من آن راز پنهان يافتم



بي سروپايي چو من اي طالبان كيميا

كيمياي هستي از خاك خراسان يافتم



عاشقان در كوي جانان جان فشاني مي كنند

نازم اين طالع كه جان در كوي جانان يافتم



بنده ام رو كرده ام بر كوي مولايي كريم

مورم و راهي به دربار سليمان يافتم



از رياض دلگشاي جنت اينجا روضه ايست

كز نسيم جانفزايش بوي رحمان يافتم



خوابگاه بضعه ي پيغمبر است اين آستان

كآسمان را در حضورش سر بر ايوان يافتم



نعمت قرب جوار ثامن الاطهار را

حمد يزدان گفتم و نعمت دو چندان يافتم



جذبه مهرش مرا سير تكامل ياد داد

ذره آسا ره به خورشيد درخشان يافتم



از نگاه دلربايش شد مس جانم طلا

در پناهش ايمني از كيد دوران يافتم



جبهه بر خاك درش سودم كه جستم آبروي

سر بر اين درگه نهادم تا كه سامان يافتم



نور آيات خدا را ديدم از انوار او

بوي گلهاي نبي را زين گلستان يافتم



يك جهان روي ادب بنهاده ديدم بر رهش

يك جهان دست طلب او را به دامان يافتم



جسم جان مي خواهد و، جان راست جانان آرزو

من در اين دارالامان هم اين و هم آن يافتم



خوان احسانش بسيط است و من از روز نخست

خويش را شرمنده اين خوان احسان يافتم



هر غم و دردي كه پيدا شد به جسم و جان مرا

گه ز نامش گه ز يادش فيض درمان يافتم



شد از آن روزي كه چشمم با حريمش آشنا

مهر او را در دلم با نور ايمان يافتم



يا رب از من در ازاي ناسپاسي ها مگير

اين گران قيمت متاعي را كه ارزان يافتم



آرزويم اين بود كاندر جوارش جان دهم

من كه هم اندر جوار حضرتش جان يافتم



كي «مؤيد» روي برتابم از اين دربار قدس

كانچه را مي خواستم، اينجا به از آن يافتم