بسم رب الشهدا والصدیقین
شهید احمد کاظمی: ما تا رسیدیم اینجا از ما یک تشت بزرگ برای امام حسین (علیه السلام) گریه گرفتند.
حاج حسین یکتا جانباز و راوی جبهه و جنگ:
روزی که حاج احمدی کاظمی شهید میشود سردار باقر زاده ایشان را در خواب میبینند و و به او میگوید چه خبر؟ و ایشان میگوید ما تا رسیدیم اینجا یک تشت بزرگ برای امام حسین (علیه السلام) گریه از ما گرفتند و بعد ما را بالا بردند.
آقای اکرمی میگفت: یک ساعتی از شبهای جمعه مربوط به دیدار شهدا و امام حسین (علیه السلام)است ؛ پرسیدند در این دیدار چه میگذرد؟
گفتند: اول آقا سید روح الله (امام خمینی) صحبت میکنند بعد آقا اباعبدالله رو به شهدا میکنند و میگویند خاطره رزم تان را بگویید ؛ بعد خاطره گویی؛ بچه ها رو میکنند به اباعبدالله میگویند ؛ آقا میشه شما خاطره روز عاشورا برای ما بگویید؟ بعد اباعبدالله پرده ها را کنار میزنند و یک روز شهادت علی اکبر میبینند ؛ یک روز شهادت علی اصغر میبینند ... و ...
بساط شهدا ؛ بساط ابا عبدالله هست ...