انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :هذا فراق بینی و بینک
نویسنده :sadaf





میدانی خداجان؟
 
 هربار که به داستان حضرت موسی و خضر نبی میرسم پایم سست میشود...
 
 موسی بارها وبارها به خضر گفت:چرا چنین و چنان کردی
و خضر هربار او را به صبر دعوت کرد...
 
 تا این که دیگر طاقت خضر به سر آمد و گفت:
 
 ( هذا فراق بینی و بینک 
اینک جدایی من وتو فرا رسیده است ٧٨/کهف )
 
 و بعد یکی یکی برای موسی شرح داد دلیل تمام اتفاقاتی را که به نظر او عجیب بود و تلخ....
 
 و من این روزها چقدر به حال حضرت موسی در آن لحظات فکر میکنم....
 
چقدر این داستان شبیه قصه ی هر روزه ی زندگی ماست...
 
 چه اتفاقاتی که تو با علم و حکمت خود برایمان در نظر گرفتی و ما خوشایندمان نیست....
 
 و دائم برای تو "چرا" می آوریم
 چرا چنین شد؟
 چرا چنان شد؟
 
و تو بارها و بارها در کلام نورانی ات ما را به صبر فراخوانده
 
صبر برای رسیدن به روزی که یا در همین دنیا حکمت کارهای تورا بفهمیم یا در روز حساب...
 
 راستی خدایا! اگر که دلیل تمام اتفاقات را میدانستیم و بعد راضی به رضای تو میشدیم ،باز هم ارزشی داشت؟؟؟؟
 
 حال وروز موسی را نمیفهمم اما خدایا این را میدانم که اگر روزی تو به من بگویی:
 
هذا فراق بینی و بینک...
 
 دیوانه میشوم...
 
من بدون تو مي ميرم...
 
خدایا مرا صبور کن...