انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :در بیداری لحظه ها پيكرم كنار نهر خروشان عشق و غمت ای منتهی لغزيد
نویسنده :مهتاب1
ffff00;">آرام جان´¨`.,¸
ffff00;">کاش فقط کمی
ffff00;">آنجای بدون من
ffff00;">مثل اینجای بدون تو می شد...”
ffff00;">اما من بدون تو نبوده ام
ffff00;">این روزها
ffff00;">خبری از من داری”
ffff00;">خودم را جا گذاشته ام
ffff00;">کنار تو...
ffff00;">دلتنگ که می شوم
ffff00;">"تنهایی"
ffff00;">دستش را
ffff00;">زیر چانه ام می گذارد
ffff00;">با هم فکر می کنیم.. به تو و وجود ازلیت
ffff00;">ای آرام جانها
ffff00;">
ffff00;">مرغی روشن از افق نور تو فرود آمد
ffff00;">و لبخند گيج و تلخ مرا برچيد و پريد
ffff00;">ابری پيدا شد
ffff00;">و بخار اشک را در شتاب شفافش نوشيد
ffff00;">نسیمی برهنه و بی پايان و سوزناک!! سر كرد
ffff00;">و خطوط چهره ام را آشفت و گذشت
ffff00;">درختی تابان
ffff00;">پيكرم را در ريشه سياهش بلعيد
ffff00;">طوفانی سر رسيد
ffff00;">و جا پايم را ربود
ffff00;">کاش ان لحظه مرا در ابدیت خودت
ffff00;">کشته بودی خدای من
ffff00;">دلم میخواست
ffff00;">بین شبها و روزهایت
ffff00;">بین تجلی نور و عشقت
ffff00;">بین بوسه ها و ابدیتت!!!
ffff00;">چنان سرگردان شوم
ffff00;">که نفهمم دنیا
ffff00;">کدام طرف میچرخد
ffff00;">چرا میچرخد
ffff00;">نارنجی! خدا ی من
ffff00;">دلم میخواست
ffff00;">بین لمس صدای قشنگ و دلفریبت
ffff00;">اسم تو را صدا کنم
ffff00;">و وقتی گفتی جانم
ffff00;">جانم را
ffff00;">از نبودنت در خودم که گم کرده ام
نجات دهم
هر چند همیشه هضم کرده ایی
مرا در خودت
ffff00;">با یک نگاه..
خدایا قبول کن حرفهایم را بپذیر
ffff00;">ای تلالو عشقت شیدایی ترین شیداها
ffff00;">از خدا پرسیدم:
ffff00;"> خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟
ffff00;">خدا جواب داد :
ffff00;">گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر،
ffff00;">با اعتماد ، زمان حال ات را بگذران ،
ffff00;"> بدون ترس برای آینده آماده شو.
ffff00;">ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .
ffff00;">شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن....
ffff00;">زندگی شگفت انگیز است ،
ffff00;"> فقط بر خدا توکل کن
خدایا کاش در این صندلی بودی
و من نشسته دست در وجودت
در تنهایی فکرم به ازدحام فکرو یادت در خودم فکر کنم