انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :اخلاص غلام سياه
نویسنده :قمرخانم


0000cd;">اخلاص غلام سياه
008000;">به نام خدا
در عصر خلافت علي (علیه السلام) غلام سياهي به حضور اميرمؤمنان علي (علیه السلام) آمد و عرض كرد: من دزدي كرده ام مرا پاك كن (يعني با اجراي حدّ دزدي كه بريدن چهار انگشت دست راست در مرحله اول هست حكم خدا را جاري فرما).
اميرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: شايد دزدي تو در غير حرز (بر وزن فسق) باشد (چون يكي از شرائط دزدي كه بايد دستش را بريد آن است كه دزدي او در محل محفوظي مثل جيب يا دكاني كه درش قفل است و... كه به آن حرز مي گويند، باشد) سپس علي (علیه السلام) توجه خود را از او برگرداند.
او براي بار دوم اعتراف كرد و گفت : من دزدي كرده ام (دزدي در حرز) مرا پاك كن .
اميرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: شايد دزدي تو به مقدار حدّ نصاب (يعني به اندازه چهار نخودونيم طلاي مسكوك يا به اندازه قيمت آن) نباشد، سپس علي (علیه السلام) توجه خود را از او برگرداند.
غلام سياه براي بار سوم اقرار كرد كه : من دزدي كرده ام . وقتي كه علي (علیه السلام) دريافت كه او راست مي گويد و شرائط دزدي اي كه حدّ دارد، در اين دزدي هست ، چهار انگشت دست او را از بيخ بريد، و حكم الهي را جاري نمود.
غلام سياه ، از خدمت علي (علیه السلام) مرخص شد، (در كوچه يا ميدان و يا بازار) كنار مردم آمد و با احساسات پاك و با شور و نشاط به مدح علي (علیه السلام) پرداخت و گفت : قطع يميني اميرالمؤمنين ، و امام المتقين ، و قائد الغرّ المحّجلين ، و يعسوب الدين ، و سيّد الوصيين و... دست راستم را بريد، اميرمؤمنان و پيشواي پرهيزكاران ، و سرور و پيشتاز پيشقراولان ، رئيس دين و سيد اوصياء الهي . او به همين عنوان به مديحه سرائي ادامه مي داد و همچنان در شاءن علي (علیه السلام) سخن مي گفت .
امام حسن و امام حسين علیهماالسلام، از آنجا رد مي شدند، از جريان آگاه شده و مديحه سرائي غلام سياه را شنيدند و سپس به حضور پدر بزرگوارشان علي (علیه السلام) آمده و جريان را به عرض رساندند، علي (علیه السلام) شخصي را به سوي او فرستاد و فرمود به او بگو هم اكنون نزد من بيايد.
فرستاده علي (علیه السلام) نزد غلام سياه رفت و پيام علي (علیه السلام) را رساند، او با كمال شور و شوق به حضور علي (علیه السلام) آمد.
علي (علیه السلام) به او فرمود: من دست تو را قطع كردم ولي تو از من مدح مي كني ؟!.
غلام سياه عرض كرد: اي اميرمؤمنان ! مرا با اجراي حدّ الهي ، پاك ساختي ، پيوند حب و دوستي با تو در گوشت و خونم آميخته است ، اگر تو مرا قطعه قطعه كني ، از حب قلبي ام كه به تو دارم ذرّه اي نمي كاهد.
حضرت علي (علیه السلام) (ديد حيف است كه چنين فرد پاك و مخلصي دست بريده باشد) از امداد غيبي الهي استمداد كرده و دعا كرد، و انگشتهاي قطع شده او را به محل قطع گذاشت و از خدا خواست كه دست او به حالت اول برگردد، دعاي علي (علیه السلام) مستجاب شد و دست غلام سياه ، موزون شده و به صورت اول سالم گرديد.
0000cd;">داستان دوستان / محمد محمدي اشتهاردي
http://www.andisheqom.com