همه رفتند استراحت
مداحـــــــان
سینــــــه زنان
سخنــــــــرانان
مستمعیــــــــــن
و...
اما اما عمه سادات تازه به اسارت رفت.
از من مپرس زینب من معجرت چه شد
با من بگو برادر زینب سرت چه شد
از من مپرس از چه لبت خشک و زخمی است
با من بگو که ساقی آب آورت چه شد
از من مپرس رخت تنت از چه خاکی است
با من بگو که پیرهن و پیکرت چه شد
از من مپرس از چه زدی سر به محملت
با من بگو در نظر مادرت چه شد
از من مپرس در دل محمل چه دیده ام
با من بگو که راس علی اصغرت چه شد
از من مپرس از چه نمازت نشسته است
با من بگو اذان علی اکبرت چه شد
از من مپرس موی سرت از چه شد سپید
با من بگو عمامه ی پیغمبرت چه شد
از من بپرس شرح تمام سفر ولی
دیگر نپرس شام بلا دخترت چه شد
در غمت من سرور می بینم
من فرج را نه دور می بینم
از نجف تا به کربلا را من
جاده ای تا ظهور می بینم
بهمــ گفتــ :
یعنی ما لیاقت داریم جزء 313 یار امامـ زمان (عج)باشیمــ ؟؟
یهـ لبخند زدمـ و با شرمندگی گفتمـ :
بیا بشینیمـ گریهـ کنیمـ رفیق !
ما جزء ۲۵ میلیون زائر کربلا همـ نیستیمـ ،چه برسهـ بهـ 313