انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :روزى امير المؤمنين صلوات اللَّه و سلامه عليه با اصحابش نشسته بود
نویسنده :الی . ارمیا
امام زين العابدين عليه السّلام از امام حسين عليه السّلام روايت كرده كه فرموده است:
روزى امير المؤمنين صلوات اللَّه و سلامه عليه با اصحابش نشسته بود و آنها را براى نبرد صفبندى مىكرد. پير مردى كه رنج سفر در او نمايان بود نزدش آمد و گفت: امير المؤمنين كجاست؟ گفتند: اوست ها! پس بر آن حضرت سلام كرد و گفت: اى امير المؤمنين! من از سوى شام نزد تو آمدهام. پيرى سالخوردهام و فضل تو را فراوان شنيدهام، به گمانم به زودى مورد خيانت قرار گيرى [و كشته شوى!] از آنچه خدا به تو آموخته مرا بياموز.
فرمود: آرى اى شيخ! هر كسى دو روزش برابر باشد مغبون است، و هر كه دنيا، همّت او باشد هنگام مرگ، سخت افسوس خورد، و هر كه فردايش بدتر از ديروز است محروم است، و هر كه با تأمين دنيايش باكى از نقص و كمبود آخرتش ندارد نابود است، و هر كه نقص خود را رسيدگى نكند هوس بر او چيره شود، و هر كه در كاستى است مرگ براى او بهتر است.
اى شيخ! براى مردم بپسند آنچه را براى خود مىپسندى، و با مردم آن كن كه دوست دارى با تو آن كنند [براى مردم چيزى را بياور كه دوست دارى براى تو بياورند].
سپس رو به يارانش كرد و فرمود: اى مردم! آيا نمىبينيد كه اهل دنيا در هر بام و شام حالتهاى گوناگونى دارند؟ يكى بر خاك هلاكت افتاده و ديگرى عيادت كند و يا عيادت شود، و آن دگر در جان كندن است و اميدى به او نيست. و ديگرى ميان كفن است.
طالب دنيا را مرگ در دنبال است، غافلى كه از او غفلت نشود، ماندهها دنبال گذشتهها مىروند.
زيد بن صوحان عبدى عرض كرد، يا امير المؤمنين! كدام قدرت چيرهتر و نيرومندتر است؟
فرمود: هواى نفس.
گفت: كدام خوارى، خوارتر است؟
فرمود: حرص بر دنيا.
گفت: كدام فقر سختتر است؟
فرمود كفر به خدا پس از ايمان.
گفت: كدام دعوت گمراهكنندهتر است؟
فرمود: آنكه دعوت به «نيست» كند.
گفت: كدام عمل برتر است؟
فرمود: تقوا.
گفت: كدام عمل كاميابتر است؟
فرمود: جستن آنچه نزد خداست.
گفت: كدام رفيق بدتر است؟
فرمود: آنكه معصيت خدا را برايت بيارايد.
گفت: كدام خلق بدبختتر است؟
فرمود: آنكه دينش را براى دنياى ديگرى بفروشد! گفت: كدام مردم نيرومندتر است؟
فرمود: حكيم.
گفت: كدام شخص بخيلتر است؟
فرمود: آنكه مال حرام به دست آورد و در غير حقّ، صرف كند.
گفت: كدام كس زيركتر است؟
فرمود، كسى كه راه حقّ را از باطل بشناسد و به رشد و حقّ گرايد.
گفت: چه كسى بردبارتر است؟
فرمود: آنكه [بيهوده] خشم نگيرد.
گفت: كدام كس رأى ثابتترى دارد؟
فرمود آنكه او را از خود نفريبندش و دنيا به خود آرايىاش او را نفريبد.
گفت: كدام كس احمقتر است؟
فرمود، آنكه زير و رو شدن دنيا را ببيند و فريفته آن گردد.
گفت: كدام مردم بيشتر در حسرتند؟
فرمود: آنكه از دنيا و آخرت محروم مانده، و آن همان زيان آشكار است.
گفت: كدام مردم كورترند؟
فرمود: آنكه به ريا عمل كند و ثواب از خدا خواهد.
گفت: كدام قناعت بهتر است؟
فرمود: قانع به آنچه خدا به او داده است.
گفت: كدام معصيت سختتر است.
گفت: معصيت در دين.
گفت: كدام عمل نزد خدا محبوبتر است؟
فرمود: انتظار فرج.
گفت: كدام مردم نزد خدا بهتر است؟
فرمود: آنكه بيشتر از خدا ترسد، و در عمل پرهيزگارتر و در دنيا زاهدتر است.
گفت: كدام سخن نزد خدا برتر است.
فرمود: زياد ياد خدا را نمودن، و تضرّع و زارى به درگاهش داشتن، و دعا كردن.
گفت: كدام گفتار راستتر است؟
فرمود: شهادت به اينكه معبود شايسته پرستشى جز خدا نيست؟
گفت: كدام عمل نزد خدا بزرگتر است؟
فرمود: تسليم و پارسايى.
گفت: كدام كس راستگوتر است؟
فرمود: آنكه در كارزارها راستگوترست.
آنگاه على عليه السّلام رو به پيرمرد كرد و فرمود: اى شيخ: به راستى كه خداوند متعال، خلقى را آفريده كه دنيا در نظرشان تنگ است، از آن و كالايش روگردانند؛ و مشتاق دار السّلامى هستند كه خدا آنها را بدان دعوت كرده است، و بر تنگى معاش و ناراحتى صبر كرده و مشتاق آنچه نزد خدا از كرامت است شدهاند. و جان خود را به رضاى او دهند و سرانجامشان شهادت باشد.
[آنان]، خدا را ملاقات كردند در حالى كه از آنها خشنود بود و دانستند كه مرگ راه گذشتهها و باقيماندههاست. و براى آخرت خود چيزى جز طلا و نقره پس انداز كردند. و بر خوارى [در دنيا] صبر نمودند، و توشه اضافى را پيش فرستادند، و در راه خدا دوست داشتند و در راه او دشمنى ورزيدند. [آرى]، آنان چراغهاى [هدايت] و اهل نعمتهاى آخرتند و السّلام.
آن شيخ گفت: من بهشت را با تو و يارانت مىنگرم! آن را بگذارم، كجا روم؟! اى امير المؤمنين! ساز و برگى به من ده تا با آن بر دشمنت بتازم.
على عليه السّلام به او ساز و برگ داد. در نبرد، پيش روى آن حضرت شمشير مىزد و پيش مىرفت: امير المؤمنين از دليرى او در شگفت مىشد! و چون نبرد سخت گرديد اسبش را پيش راند تا كشته شد.
يكى از ياران على عليه السّلام، دنبال او رفت، ديد بر خاك فتاده، اسبش حاضر و شمشيرش در بازوست. آنها را برگرفت و پس از پايان جنگ نزد امير المؤمنين عليه السّلام آورد.
آن حضرت براى او طلب رحمت كرد [يا بر او نماز گزارد]. فرمود: به خدا اين مرد بحقّ خوشبخت بود اينك به برادر خود رحمت فرستيد [رحمك اللَّه بگوئيد].