انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » چهارده معصوم » حضرت فاطمه علیها السلام » نمایش پست: متن موضوعی خطبه فدکیه


نمایش موضوع به شکل عادی
اطلاعات نویسنده
متن موضوعی خطبه فدکیه
پنجشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۳ ۰۱:۲۸ بعد از ظهر [#1]
آقا
شماره عضویت : 13
حالت :
ارسال ها : 143
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 199
دعوت شدگان : 1
اعتبار کاربر : 1115
پسند ها : 158
تشکر شده : 166



 
 

حكمت دستورات الهى


أسرار أحكام اللَّه ففرض اللَّه (1) الايمان تطهيرا لكم من الشرك، والصلاة تنزيها لكم عن الكبر، والزكاة (تزكية للنفس) (2) و تزييداً في الرزق، والصيام تثبيتا (3)للاخلاص، والحج تشييداً (4) للدين، (و احياء للسنن، و اعلانا للشريعة) (5)والعدل تنسيقا للقلوب (6) (و تمكينإ؛33ّّ للدين) (7)، و طاعتنا (أهل البيت)(8) ، والجهاد نظاما للمله، و إمامتنا أمانا من الفرقة (9) عزاً للإسلام، والصبر معونة على استيجاب (الأجر) (10)، والأمر بالمعروف مصلحه للعامة، (والنهى عن المنكر تنزيها للدين) (11)، و بر الوالدين (12) وقاية من السخط (13) ، و صلة الأرحام (منساة في العمر و) (14)منماة للعدد، والقصاص حقنا (15)للدماء، والوفاء بالنذر تعريضاً للمغره (16)، و توفيه المكاييل والموازين تغييرا للبخس (17) ، والنهى عن شرب الخمر (18) تنزيها عن الرجس، و اجتناب قذف المحصنات حجابا للعنة (19) ، و مجانبه السرقة ايجابا للعفة (20)، (والتنزه عن اكل مال اليتيم والاستيثار به اجاره من الظلم، والنهى عن الزنا تحصنا من المقت، والعدل في الاحكام ايناسا للرعية، و ترك الجور في الحكم اثباتا للوعيد) (21)، و حرم اللَّه الشرك اخلاصاً له بالربوبية. (22) 
فاتقوا اللَّه حق تقاته و لا تموتن إلا و أنتم مسلمون (23) (و لا تتولوا مدبرين) (24)و اطيعوه فيما أمركم به و (انتهوا عما) (25)نهاكم عنه، (و اتبعوا العلم و تمسكوا به) (26)فإنما يخشى اللَّه من عباده العلماء. (27) 
(فاحمدوا الله الذى بعظمته و نوره ابتغى من في السماوات و من في الأرض إليه الوسيلة، فنحن وسيلته في خلقه و نحن آل رسوله و نحن خاصته و محل قدسه و نحن حجه غيبه و ورثه انبيائه). (28) 

حكمت و دستورات الهى 
پس خداوند ايمان را طهارت شما از شرك قرار داد، و نماز را دورى از كبر، و زكات را صفاى روح و زيادى در روزى و روزه را تحكيم اخلاص، و حج را بلندى و رفعت دين و احياى سنتها و اعلان شريعت، و عدالت را نظام قلبها و قبولى دين، و اطاعت ما اهل‏بيت را موجب نظام داشتن ملت، و امامت ما را امان از تفرق و جدائى، و جهاد را عزت اسلام (29)، و صبر را كمكى بر استحقاق اجر، و امر بمعروف را باعث مصلحت عمومى، و نهى از منكر را براى تنزيه دين، و نيكى به والدين را حفظ از نارضايتى، و صله‏ى ارحام را مايه طولانى شدن عمر و كثرت افراد يكدل، و قصاص را حفظ خونها، و وفاى به نذر را روزنه‏اى براى بخشش گناهان، و كامل نمودن كيل و وزن را براى حفظ اموال از نقص و ضرر، و نهى از نوشيدن شراب را دورى از پليدى، و پرهيز از نسبت ناروا به بانوان عفيفه را مانع از لعنت (30)، و دورى از دزدى را سبب جلوگيرى از اعمال زشت و نخوردن مال يتيم و برنداشتن آن را پناهى از ظلم، و نهى از زنا را حفظ از غضب الهى، و عدالت در احكام را مايه‏ى دلگرمى مردم، و ظلم ننمودن در حكم را براى ترس از حق قرار داده، و براى اخلاص در قبول ربوبيت خود شرك را حرام نموده است.(31) 
پس تقواى الهى را در بالاترين درجه پيشه‏ى خود بنمائيد، و در حالى از اين دنيا برويد كه مسلمان باشيد، و از فرامين خدا روى برنگردانيد، و آنچه امر فرموده اطاعت كنيد و از آنچه نهى فرموده خوددارى كنيد، و پيرو علم باشيد و بدان تمسك كنيد كه فقط بندگان آگاه از خدا مى‏ترسند. پس حمد و ثناى خدائى را بجا آوريد كه با عظمت و نورش تمام اهل آسمان و زمين در جستجوى وسيله‏اى بسوى اويند. و ما آن وسيله‏ى الهى در خلقش هستيم، و ما آل‏رسول خدائيم، و ما مقربان درگاه خدا، و جايگاه قدس او، و حجت غيبى الهى و وارث انبياى اوييم. 

پی نوشت


1ـ «د» و «ز»: فجعل اللَّه. «ألف»: ففرض اللَّه عليكم. «ع»: ففرض لكم الايمان تطهيرا من الشرك والصلاة تنزيها عن الكبر. 
2ـ الزيادة من «د» و «ز»، و فيهما: و نماء في الرزق. و في «ع»: والزكاة تحصينا للأموال و زيادة في الأرزاق. 
3ـ «ألف»: إثباتا. «ج»: تبيينا. و في «ع»: والصيام تثبيتا للاخلاص و تنسكا للقلوب و تنبيها لماسه الشعب (كذا؟) لها على مواسات ذوى الاملاق والاقتار والمسكنة والافتقار. 
4ـ «ب»: تسليه. «ج»: تسنيه. 
5ـ الزيادة من «ع».
6ـ «ألف»: والحق تسكينا للقلوب. «ب» و «ج»: والعدل تنسكا للقلوب. «ن»: والعدل تثبيتا للقلوب. «ع»: والعدل في الحكم متناشا للرعيه و تمسكا للقلوب. والتنسيق: التنظيم، والتنسك: العبادة. 
7ـ الزيادة من «ألف».
8ـ الزيادة من «ع».
9ـ «ألف» و «ج» و «ع»: و إمامتنا للفرقة. «ن»: و إمامتنا لما من الفرقة. «ب»: و إمامتنا أمنا من الفرقة. «د»: و إمامتنا أمانا للفرقة. «ى»: و طاعتنا نظاما لملحمتكم والايتام بنا الأمان من فرقتكم. 
10ـ «ب»: و حبنا. 
11ـ الزيادة من «د»، و في «ج» هكذا: والصبر مؤنة للاستيجاب. و في «ع» هكذا: والصبر معونة في الاستيجاب. و في «ب»: والصبر منجاة والقصاص... الاستيجاب: الاستحقاق. 
12ـ الزيادة من «ألف». و في «ن» هكذا: والأمر بالمعروف والنهى عن المنكر مصلحه للعامة. و في «ع»: والنهى عن المنكر جمعا للكلمة. 
13ـ «ألف» و «ج»: والبر بالوالدين. 
14ـ «ج»: السخطة. 
15ـ الزيادة ليست في «د» و «ز»، و في «ج»: منساة للعمر و... و في «ألف»: و صلة الأرحام منماة للعدد و زيادة في العمر. و في «ى»: و صلة أرحامنا زيادة لعدتكم. و في «ع»: و صلة الأرحام مبقاة للعدة و انساء في العمر. 
16ـ «د» خ ل: حصنا. 
17ـ «ألف»: والوفاء بالنذور تعرضا للمغفرة. 
18ـ «ألف»: و وفاء المكيال والميزان تغييرا للبخس والتطفيف. «ج»: تغييرا للبخسة. 
19ـ «ألف»: والتناهى عن شرب الخمور...، «ج»: والاجتناب عن شرب الخمور تنزيها من الرجس. «ن»: والانتهاء عن شرب الخمر تنزيها من الرجس. «ع»: والانتهاء عن شرب الخمور صونا عن الرجس. 
20ـ «د» و «ز»: و اجتناب القذف حجابا عن اللعنة، «ب»: اجتنابا للعنة، «ج»: حجابا من اللعنة. لعله اشاره إلى قوله تعالى في سورة النور الآية 23: ان الذين يرمون المحصنات الغافلات المؤمنات لعنوا في الدنيا والاخرة و لهم عذاب عظيم. 
21ـ «د» و «ز»: و ترك السرقة ايجابا بالعفة («ز»: للعفة). «ع»: و مجانبه السرقة نشرا للعفة. 
22ـ الزيادة من «ألف» و «ج» بتفاوت، و في «ج» هكذا: والتنزه عن اكل اموال الايتام والاستيثار بفيئهم اجاره من الظلم، والعدل في الأحكام ايناساً للرعية. 
23ـ «ألف»: والنهى عن الشرك، «ج»: والتبري من الشرك اخلاصاً للربوبية، «ع»: و تحريم الشرك اخلاصاً للربوبية. و في «ع» هذه الفقرات تقديم و تأخير و عدم ذكر بعضها. 
24ـ سوره‏ى آل‏عمران: الآيه 102. 
25ـ الزيادة من «ألف».
26ـ الزيادة من «ع».
27ـ الزيادة من «ع». و في «ز» هكذا: و اطيعوا اللَّه فيما أمركم به و نهاكم عنه فانه قال: إنما يخشى... 
28ـ إشارة إلى سورة فاطر: الآية 28. 
29ـ الزيادة من «ألف» و شرح ابن‏ميثم و «م»، و قولها عليهاالسلام «و نحن خاصته و محل قدسه» زيادة من شرح ابن‏ميثم و ابن أبي‏الحديد. والعبارة في شرح ابن‏ميثم بتفاوت هكذا: و احمدوا اللَّه الذى بعظمته و نوره يبتغي من في السماوات و من في الأرض إليه الوسيلة، و نحن وسيلته في خلقه، و نحن خاصته و محل قدسه و نحن حجته في غيبه و نحن ورثة أنبيائه. 
30ـ «ب»: و دوستى ما را عزت اسلام. 
31ـ احتمالا اشاره به آيه‏ى 23 از سوره‏ى نور است كه مى‏فرمايد: «كسانى كه به زنان عفيفه‏ى مومنه نسبت ناروا مى‏دهند، در دنيا و آخرت لعنت شده‏اند و برايشان عذابى بزرگ است».

 

 

بدانيد من فاطمه‏ ام!



اعلموا أنّي فاطمة ثم قالت عليهاالسلام: أيها الناس، اعلموا أني فاطمة و أبي‏محمد (رسول ربكم و خاتم أنبيائكم)!(1) 
أقولها عودا على بدء (2) ، و لا أقول ما أقول غلطا و لا أفعل ما أفعل شططا و (ما أنا من الكاذبين). (3) (فاسمعوا إلى باسماع واعيه و قلوب راعية. 

بدانيد من فاطمه‏ام! 
سپس فرمود: 
اى مردم بدانيد من فاطمه‏ام، و پدرم محمد كه فرستاده‏ى پروردگارتان و خاتم پيامبرانتان است. كلام اول و آخر من اين است، و در اين مطلب اشتباه نمى‏كنم و آنچه كه انجام مى‏دهم گزاف نيست و سخن به دروغ نمى‏گويم. (4) پس با گوشهاى شنوا و قلبهاى آگاه سخن مرا گوش كنيد. 

پی نوشت


1ـ الزيادة من «ى»، و في «ألف» و «ب»: أيها الناس، أنا فاطمة. و أوله في «ى» هكذا: أما بعد، فانا فاطمة. و في «ع». الا و أنى فاطمة بنت محمد. و في شرح ابن‏ميثم: ثم قالت: أنا فاطمة بنت محمد. 
2ـ«د» و «ز»: عودا و بدءا. «ع»: أقولها عودا على بداء. «ج» و شرح ابن‏ميثم: أقول عودا على بدء والمعنى: هذا قولى أولا و آخرا. 
3ـ الزيادة من «ى»، و في «ألف» و «ه»: و ما أقول إذ أقول سرفا و لا شططا و في «ج» و «ى» و شرح ابن‏ميثم: و ما أقول ذلك سرفا و لا شططا. و في «ع»: و لا أقول إذ أقول سرفا و لا شططا. والسرف: تجاوز الحد والاعتدال، والشطط: البعد عن الحق. 
4ـ «الف»: و در صحبت خود، كلامى گزاف و دور از حق نمى‏گويم.



 

سير رسالت

 

مسيرة الرسالة المحمدية ثم قالت: (1) (بسم اللَّه الرحمن الرحيم) (2) لقد جاءكم رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤوف رحيم.(3) فان تعزوه (و تعرفوه) (4)تجدوه أبي‏دون نسائكم! (5)و أخا ابن عمى دون رجالكم! (و لنعم المغزى إليه صلى اللَّه عليه و آله). (6) فبلغ الرسالة صادعا بالنذاره (7) ، مائلا عن مدرجة (8)المشركين (حائدا عن سنتهم) (9)ضاربا لثبجهم (10)، آخذا باكظامهم (11) ، داعيا (12) إلى سبيل ربه بالحكمة والموعظة الحسنه. 
يجذ (13)الاصنام و ينكت (14)الهام، حتى انهزم (15)الجمع و ولوا الدبر، و حتى تفرى (16)الليل عن صبحه و اسفر الحق عن محضه، و نطق (17) زعيم الدين، (و هدات فوره الكفر) (18)، و خرست شقاشق (19) الشياطين، (و طاح و شيظ النفاق (20)، و انحلت عقد الكفر و الشقاق) (21)، و فهتم بكلمه الإخلاص (في نفر من البيض الخماص). (22) 
و كنتم على شفا حفره من النار (فانقذكم منها (23) نبيه، تعبدون الاصنام و تستقسمون بالازلام) (24)، مذقه الشارب و نهزه الطامع (25) و قبسه العجلان (26) و موطى الأقدام. تشربون الطرق (27) و تقتاتون القد (28)، أذلة خاشعين (29)تخافون أن يتخطفكم الناس من حولكم. (30) 

مسير رسالت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله 
آنگاه فرمود: بسم اللَّه الرحمن الرحيم، فرستاده‏ى خدا نزد شما آمد كه از شما بود و تحمل مشقت شما بر او دشوار بود و او نسبت به هدايت شما بسيار پافشارى داشت و نسبت به مؤمنين با رحمت و رأفت بود. 
اگر در حسب و نسب او نظر كنيد و او را بشناسيد مى‏يابيد كه در بين تمام زنان او تنها پدر من است، و در بين تمام مردان او تنها برادرِ پسر عموى من (على عليه‏السلام) است و چه خوب انتسابى است. او رسالت الهى خود را بانجام رسانيد و امور باعث عذاب پروردگار را اظهار نمود، و از راه و روش مشركان روى گرداند (31) ، و از سنت جاهلى آنان اعراض نمود. كمر آنان را در راه رسالتش شكست، و گلوى آنان را فشرد، و مردم را با حكمت و پند نيكو به راه خدا دعوت نمود. 
بُتان را شكست و سرهاى گردنكشان را به خاك افكند، تا آنكه اجتماع آنان را از هم پاشيد و آنان از صحنه پشت نمودند و نور صبح هدايت ظلمت شرك را شكافت و پرده از حق برداشته شد. زعيم دينى گوينده شد، و آتش كفر خاموش گرديد، و زبان شياطين لال شد و پست فطرتان منافق هلاك شدند، و گره‏هاى كفر و خلاف از هم گشوده شد، و شما به كلمه‏ى اخلاص تكلم نموديد با عده‏اى از پاكان كه عفيف بودند. 
شما بر لبه‏ى پرتگاه آتش قرار داشتيد كه پيامبر الهى شما را نجات داد. شما كسانى بوديد كه بتان را پرستش مى‏كرديد، و قمار بازى مى‏كرديد. 
چنان خوار بوديد كه جرعه‏ى هر نوشنده، و شكار هر طمعكار، و همچون آتشگيره‏اى كه بردارنده‏ى آن زياد توقف نمى‏كند بوديد (32) ، و زير قدمهاى ديگران قرار داشتيد. آب آشاميدنى شما آب كدر، و خوراك شما پوست دباغى نشده بود. (33)مى‏ترسيديد كه مردم از اطرافتان ناگهان بر شما حمله كنند.

پی نوشت

 

1ـ الزيادة من «ج» و شرح ابن‏ميثم، و كذا في «ع» مع اختلاف اذكره: و ها أنا قائله فاسمعوا ما اقول باسماع واعيه و قلوب ناهيه لقد جاءكم... 
2ـ الزيادة من «ح» و «ى».
3ـ سورة التوبة: الآية 128. 
4ـ الزيادة من «ب» و «د». و في «ط»: فان تعرفوه تجدوه. و تعزوه أي تنسبوه. 
5ـ «ب» و «و» و «ط» والشافي و شرح ابن‏ميثم: آباءكم. 
6ـ الزيادة من «د» و «ز» و «ى»، والمعزى إليه أي المنسوب إليه. 
7ـ «ألف» و «ب» و «ه» و «ح» و «س»: («س»: فبلغ: «ح»: قد) بلغ النذارة صادعا بالرسالة: «ع» فبلغ بالنذارة و صدع بالرسالة. صادعا بالنذارة أي مظهرا الإنذار. 
8ـ «ألف» و «ه»: ناكبا عن سنن المشركين، «ب»: ماثلا على مدرجه المشركين. «ج» و «د»: مائلا عن مدرجه المشركين. «ط»: مائلا عن سنن المشركين. «ع»: مائلا عن مدرجه الناكثين، ناكبا عن سنن المشركين. والسنن: الطريق الواضح، و ماثلا أي قائما ضدهم، والمدرجة: المذهب والمسلك. 
9ـ الزيادة من «ح» و «ى» و حائدا أي مائلا. 
10ـ «ألف» و «ه» و «ع» لاثباجهم. «د» و «ز» والشافى: ضاربا ثبجهم. الثبج: العنق او الظهر. 
11ـ «ب»: بكظمهم. أخذ بكظمه إذا خنقه و ضيق نفسه و في «ط»: ضاربا لثبجهم، يدعو إلى سبيل ربه بالحكمة والموعظة الحسنة آخذا باكظام المشركين، يهشم الأصنام. 
12ـ «ى»: يدعو. 
13ـ «ب» و «و» و «ط» والشافى: يهشم. «د»: يجف. «د» خ ل و «ز»: يكسر. يجذ: يكسر و يقطع. 
14ـ «ب» و «د»: ينكث. «ه»: يفض. «و» و «ط» والشافى: يفلق. «س»: يقص. و في «ح» و «ى»: يجذ الهام و يكب («ى»: ينكت) الاصنام. و ينكت أي القاه على رأسه. 
15ـ «ب»: هزم. 
16ـ «ب»: و تغرى الليل. «ز»: تغر. «ح»: و اوضح الليل. و في «ى»: و اسفر الحق من محضه و ابتدء الليل عن صبحه. و في «ع» و ولى الدبر، و حتى تولى الليل. و تفرى أي انشق، اسفر: كشف و اضاء محضه أي خالصه. 
17ـ «س»: و انطلق. 
18ـ الزيادة من «ألف».
19ـ الشقاشق. مع شقشقه، والمراد خرست السنتهم. و في «س»: الشيطان. 
20ـ أي هلكت سفله المنافقين. 
21ـ الزيادة من «د» و «ز»، و في «و» و «ط» والشافى: و تمت كلمه الاخلاص. والشقاق أي الخلاف. فهتم أي تلفظتم. 
22ـ الزيادة من «د» و «ز»، و في «ج»: مع النفر البيض الخماص الذين اذهب اللَّه عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا. البيض جمع ابيض والخماص جمع خميص و هو الذى يكون بطنه خال من الطعام. 
23ـ سوره آل‏عمران: الآية 103. أي كنتم على شفير النار. 
24ـ الزيادة من «ألف» و في «ج»: و «ح»: فانقذكم («ج»: منها) مذقه الشارب. 
25ـ مذقه الشارب: شربه من اللبن الممزوج بالماء، والنهزه: الفرصه. 
26ـ القبسه: شعله من نار توخذ من معظمها و قبسه العجلان: مثل يضرب في الاستعجال تشبيها بالمقتبس الذى يدخل الدار و لا يمكث فيها إلا ريثما يقتبس. 
27ـ «ألف» و «ع»: الرنق، أي تراب في الماء من القذى و نحوه و ماء. رنق أي كدر. والطرق: الماء الكدر، و ماء مطروق: خوضت فيه الإبل و بالت و بعرت حتى اصفر. 
28ـ «ألف»: القدة، «د»: الورق، والمراد ورق الشجر. القد بالفتح: الجلد غير المدبوغ كانوا ياكلونه في الجدب والمجاعه. و قيل هو جلد السخله و الماعزه. و القد بالكسر سير يقطع من جلد غير مدبوغ. 
29ـ «د» و «و» و «ز» و «ط» والشافي: خاسئين، أي المبعدين المطرودين. و في «ى»: و أنتم أذلة خاشعون. و في «و»: أذلة خاسئين يخطفكم الناس من حولكم حتى أنقذكم اللَّه برسوله. 
30ـ اقتباس من قوله تعالى في سورة الأنفال: الآية 26. 
31ـ «ب»: و در مقابل راه و روش مشركان ايستادگى نمود. 
32ـ در اين جملات حضرت شدت بى‏ارزشى آنان را در مقايسه با ساير ملل عصر خود بيان فرموده‏اند كه همچون يك جرعه كه نوشنده‏اى بنوشد و در نظرش ارزشى نداشته باشد و چنان بى‏قدرت كه هر طمع كارى هوس حمله به آنان را داشته باشد و چنان ناپايدار كه همچون آتشگيره‏اى كه براى روشن كردن آتش بكار مى‏گيرند و زود خاموش مى‏شود، بودند. 
33ـ پوست تازه‏ى دباغى نشده گاهى از شدت فقر در خوردن مورد استفاده قرار مى‏گرفت چنانچه اميرالمؤمنين عليه‏السلام در نهج‏البلاغه مى‏فرمايد: 
و حسبك داء ان تبيت ببطنة - و حولك أكباد تحن الى القد يعنى: براى مريضى روح تو همين بس كه سير بخوابى در حالى كه در اطراف تو شكمهاى گرسنه‏اى در آرزوى خوردن پوست دباغى نشده باشند.

 

 

اميرالمؤمنين در تبليغ رسالت

 

على عليه‏السلام في ابلاغ الرسالة الالهية فأنقذكم (اللَّه تبارك و تعالى) (1) بنبيه محمد صلى اللَّه عليه و آله، بعد اللتيا والتى، و بعد أن منى (2) ببهم الرجال و ذؤبان العرب و مرده أهل الكتاب. (3) 
كلما اوقدوا (4)نارا للحرب اطفاها اللَّه (5) ، أو (6) ، نجم قرن الضلالة (7) أو فغرت (8) فاغرة من المشركين قذف أخاه (9)(عليّاً) (10)في لهواتها، فلا ينكفى‏ء حتى يطأ صماخها (11)باخصمه، و يخمد لهبها بحد سيفه (12)، مكدودا (دووبا) (13)في ذات اللَّه (مجتهدا في أمر اللَّه) (14)قريبا من رسول‏اللَّه سيّداً في أولياء اللَّه (15)، مشمراً ناصحاً (16)مجدّاً كادحاً، (لا تأخذه في اللَّه لومة لائم). (17) و أنتم في بلهنيه وادعون آمنون (فرحون) (18)و فى رفاهية (من العيش) (19)فكهون (تأكلون العفو و تشربون الصفو) (20)، تتربصون بنا الداوئر (21) 
تتوكفون الأخبار، و تنكصون عند (22)النزال، (و تفرون عند القتال). (23) 

على عليه‏السلام در تبليغ رسالت


تا آنكه خداوند تبارك و تعالى به بركت پيامبر حضرت محمد صلى اللَّه عليه و آله شما را بعد از اين همه سختيها نجات داد، و بعد از آنكه او گرفتار پهلوانان كفار و گرگان عرب و گردنكشان اهل كتاب گرديد، هرگاه كه آتشِ جنگ را مى‏افروختند خداوند آن را خاموش مى‏نمود و هر زمان كه قدرت پيروان ضلالت ظاهر مى‏شد يا دشمنان مشرك دهان خود را براى از بين بردن شما باز مى‏كردند برادرش على را براى نابودى آنان به عمق دهانشان مى‏افكند. (24)او هم تا گوشهاى آنان را پايمال نمى‏كرد، و آتش آنان را با تيزى شمشيرش خاموش نمى‏نمود باز نمى‏گشت. 
او (على عليه‏السلام) كسى بود كه در راه خدا سختى و مشكلات را تحمل مى‏كرد و استقامت از خود نشان مى‏داد، و نزديكترين اشخاص به پيامبر و آقاى اولياى خدا بود. در راه خدا كمر همت بسته بود و دلسوزانه و با جديت و تلاشِ پيگير عمل مى‏كرد، و در راه خدا سرزنش ملامت كنندگان تأثيرى در او نداشت. 
و اين در حالى بود كه شما در زندگى راحت و در كمال آرامش و امنيت و نشاط بوديد، و در رفاه زندگى خوش مى‏گذرانديد. غذاى لذيذ مى‏خورديد و آب زلال مى‏نوشيديد و انتظار رسيدن بلاها را بر ما داشتيد و منتظر شنيدن اخبار آن بوديد! (25)و چون جنگى شدت مى‏گرفت خود را كنار مى‏كشيديد، و هنگام كارزار و جنگ فرار مى‏كرديد.

پی نوشت

 

1ـ الزيادة من «د» و «ز»، و في «ب» و «ح»: برسوله. و في «ز»: بمحمد و آله. و في «ط»: حتى انقذكم اللَّه تعالى برسوله. و في «ى»: فأنقذكم اللَّه عز و جل بأبى. و في «ع»: فأنقذكم اللَّه بنبيه صلى اللَّه عليه و آله. 
2ـ «ألف» و «ب» و «ه» و «ى»: ما منى. منى ببهم الرجال إلى ابتلى بالشجعان منهم. و قولها عليهاالسلام «بعد اللتيا والتى» أي بعد الشدائد والأمور العظيمة. 
3ـ «ح»: مكان «و مرده أهل الكتاب» هكذا: و بعد لفيف من ذوائب العرب. والمراد ما اجتمع من اعزاء القوم و اشرافهم من قبائل شتى. 
4ـ «ب» و «ج» و «ى»: حشوا. و في «ح»: احشوا، بمعنى اوقدوا
5ـ سورة المائدة: الآية 64. و كلمه «اطفاها اللَّه» ليست في «ح» و «ى».
6ـ «ب» و «ج» و «ز» و «ى»: و. «ع»: و كلما. 
7ـ «ب»: للضلال. «ح» و «ى»: للضلالة. «د» و «ز» و «ط»: قرن الشيطان. و في الشافي: قرن للشيطان. «ن»: قرن للشيطان. «ن» خ ل: قرن من الضلالة. «ع»: نجم ناجم بالضلال. نجم قرن أي ظهرت القوة. و قرن الشيطان أي متابعيه. 
8ـ «ب» و «ج» و «ز» و «ى»: و فغرت، و في «ج» هكذا: و فغز فاغر. و في «ح» و «ط» و «ع»: فاغره للمشركين. والمراد أن الطائفة العاديه من المشركين فتحت فاها للهجوم على المسلمين. 
9ـ «ب»: بأخيه. واللهوات جمع لهاة و هي اللحمة في أقصى سقف الفم. 
10ـ الزيادة من «ه» و «س».
11ـ «د» و «ز»: جناحها. «ح»: سماكها. والصماخ: الأذن، والاخمص: ما لا يصيب الأرض من باطن القدم و ربما يراد به القدم كلها. أي فلا يرجع حتى يطأ و يدوس آذان المشركين بباطن قدمه. والسماك: المرتفع، أي لا يرجع في الحرب حتى يطا أعلى من فيها ممن يقاتله و يبارزه بأخمصه. 
12ـ هكذا في «ع»، و في «ألف» و «ب» و «ه» و «ى»: بحده، و في «و» و «ط» والشافي: و يطفى عايده لهبها بسيفه. و في «و» خ ل و «ط» خ ل: و يخمد لهيبها («ط» خ ل: لهبها) بحده. و في «ح»: و يخمد حر لهبها بحده. 
13ـ الزيادة من «ج» و «ع»، و في «ه»: و يخمد لهبها بحده مكظوظا في طاعه اللَّه و طاعه رسوله مشمرا... و في «س»: كدودا مكان «مكدودا»، و هو بمعنى كثير الكد والجهد في الأمور. والمكظوظ: المهتم، والمكدود: من بلغه التعب، والدووب: المجد والمتعب. 
14ـ الزيادة من «د» و «ز». و من قولها عليهاالسلام «مجتهداً» إلى «و انتم» لا يوجد في «ى» و «ط» و «ح» إلا أن في الأخير عبارة «مشمراً ناصحاً» موجودة. 
15ـ «د» خ ل و «ز»: سيد أولياء اللَّه. 
16ـ مشمرا أي مجدّاً، والكدح: الاجتهاد في العمل والسعي. 
17ـ الزيادة من «د».
18ـ الزيادة من «ألف».
19ـ الزيادة من «د» و «ز».
20ـ الزيادة من «ه».
21ـ «ألف»: و أنتم في بلهنيه آمنون وادعون فرحون تتوكفون... و في «ج»: و أنتم في رفهينه و رفغينه وادعون آمنون تتوكفون... و في «ب»: و أنتم في بلهنيه وادعون آمنون حتى إذا اختار اللَّه...، و في «د» و «ز»: و أنتم في رفاهيه من العيش («ز»: رفاهة العيش) وادعون فاكهنون آمنون تتربصون بنا الدوائر و تتوكفون... و في «ه»: و أنتم في بلهنيه وادعون و في رفاهية فكهون تأكلون العفو و تشربون الصفو تتوكفون... و في «ح»: و أنتم في رفاهية وادعون آمنون حتى إذا اختار اللَّه... و في «ط» والشافي: و أنتم في رفاهية فاكهون آمنون وادعون حتى إذا اختار اللَّه. و في «ى»: و أنتم في رفاهية آمنون وادعون توكفون... و في «ع» مكدودا دووبا في ذات اللَّه عز و جل و أنتم وادعون في رفاهية آمنون تتوكفون... و قوله «العفو»: السهل الهنيى. بلهنيه: سعة و رفاهية، الوادع: الساكن، والفكه: طيب النفس. 22ـ «ج»: عن. توكف الخبر: انتظر ظهوره. 
23ـ الزيادة من «د» و «ز»، و في «ألف»: تنكصون عند النزال على الاعقاب حتى أقام اللَّه بمحمد صلى اللَّه عليه و آله عمود الدين فلما اختار... و في «ز»: تفرون من القتال. و في «ع»: و تنكصون عند النزال و ترمقون ما يصير إليه الحال حتى اختار.... 
24ـ يعنى او را به قلب دشمن مى‏فرستاد. 
25ـ «ج»: و شما در آسايش و وسعت، در نهايت آرامش و امنيت، منتظر اخبار بوديد.




 

رفتار مردم بعد از رحلت پيامبر

 

avما أظهره الناس بعد وفاة صاحب الرسالة فلما اختار اللَّه لنبيه دار انبيائه (و مأوى أصفيائه) (1)(و أتم عليه ما وعده) (2)، ظهرت فيكم حسيكه النفاق (3) و سمل (4) جلباب الدين (و أخلق ثوبه و نحل عظمه و أودت رمته) (5)و نطق كاظم الغاوين و نبغ خامل الأقلين (6) و هدر فنيق المبطلين. (7)فخطر (8) في عرصاتكم. 
و أطلع الشيطان رأسه من مغرزه (9)هاتفا بكم. (فدعاكم) (10)فألفاكم لدعوته (11)مستجيبين و للغرة (12)فيه ملاحظين. 
ثم استنهضكم فوجدكم (ناهضين) (13)خفافا و أحمشكم (14) فألفاكم غضابا، فوسمتم (15)غير إبلكم و أوردتموها (16)غير شربكم. (17) 
هذا والعهد قريب والكلم رحيب والجرح لما يندمل والرسول لما يقبر. (18)بدارا (19)زعمتم خوف الفتنة! ألا في الفتنة سقطوا، و إن جهنم لمحيطة بالكافرين. (20) 
فهيهات منكم و كيف بكم و أنّى تؤفكون؟! و كتاب اللَّه بين أظهركم. 
أموره ظاهرة و أحكامه زاهرة و أعلامه باهرة و زواجره لائحة و أوامره واضحة قد خلفتموه و راء ظهوركم. (21) 
أرغبة (ويحكم) (22)عنه تريدون (23)أم بغيره تحكمون؟ بئس للظالمين بدلا. (24)و من يبتغ غير الإسلام دينا فلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين. (25) 
ثم لم تلبثوا إلا ريث (26) أن تسكن نفرتها (27)و يسلس قيادها، (ثم أخذتم تورون وقدتها و تهيجون جمرتها) (28)(و تستجيبون لهتاف الشيطان الغوى و اطفاء أنوار الدين الجلى و اهمال (29)سنن لنبي الصفي). (30) 
تشربون حسوا في ارتغاء (31) (و تمشون لأهله و ولده في الخمر (32)والضراء). (33)و نصبر (34)منكم على مثل حز المدى (و وخز السنان في الحشا). (35) 

رفتار مردم بعد از رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله 
هنگامى كه خداوند جايگاه انبيا و منزلگاه برگزيدگانش را براى او اختيار نمود و آنچه به او وعده داده بود به اتمام رساند كينه و دشمنى ناشى از نفاق شما ظاهر گرديد، و پوشش دين كهنه شد و جامه‏اش مندرس و استخوانش ضعيف گرديد، و آن قدرت ضعيف از بين رفت. خشم فروخورده‏ى گمراهان به تكلم درآمد، و گمنام ذليلان ظاهر شد، و شخص مورد قبول اهل باطل صدا درآورد، و در عرصه‏ى شما قدرت‏نمايى كرد. (36)شيطان از كمينگاه خود سر برآورد و شما را بسوى خود خواند و شما را دعوت نمود و ديد كه دعوت او را اجابت مى‏نماييد و آماده‏ى فريب خوردن از او هستيد، و چون شما را به قيام بر عليه حق خواند قيام و سرعت قبول شما را يافت، و چون شما را بر ضد حق به غضب و خشم در آورد شما را غضبناك ديد. پس شتر ديگران را براى خود علامت‏گذارى نموديد و آن را به آبى كه از آن شما نبود حاضر كرديد. تمام اين قضايا در حالى بود كه فاصله‏ى زيادى نشده و زخم هنوز وسيع بود و جراحت هنوز التيام نيافته و پيامبر هنوز دفن نگرديده بود! (با نيرنگ و دروغ بر مردم جلوه داديد كه حضورتان در سقيفه براى دفع فتنه بوده است). به گمان ترس از بروز فتنه به سرعت اقدام كرديد ولى بدانيد كه در فتنه سقوط كرديد و جهنم كافران را از هر سو در بر مى‏گيرد. 
اين كارها از شما بعيد بود و چگونه چنين كارى كرديد و به كجا بازمى‏گرديد، با اينكه كتاب خدا در بين شماست؟! كتابى كه امورش ظاهر و احكامش نورانى و علامتهايش واضح و نواهيش تبيين شده و اوامرش روشن است. به چنين كتاب خدايى پشت نموديد. 
واى بر شما! آيا مى‏خواهيد از او روى گردانيد يا به غير آنچه كه در آن است حكم كنيد؟ بد جايگزينى براى ظالمان است، و كسى كه غير اسلام را به عنوان دين برگزيند از او قبول نمى‏شود و در آخرت از زيانكاران خواهد بود. 
سپس درنگ نكرديد مگر به مقدار آرام شدن فتنه و جاى گرفتن قلاده‏ى آن كه شروع نموديد در برافروختن شعله‏هاى فتنه و برانگيختن هيزمهاى آن و نداى شيطان مكار را اجابت كرديد و شروع به خاموش كردن انوار دينى روشن و بى‏اعتنايى به سنتهاى پيامبر برگزيده نموديد. 
به ظاهر طرفدارى از دين مى‏نماييد در حالى كه در باطن به نفع خود عمل مى‏كنيد و نسبت به اهل‏بيت و فرزندانش با حيله و نيرنگ رفتار مى‏كنيد(37) ما در مقابل اذيتهاى شما صبر مى‏كنيم مانند صبر كسى كه با چاقوهاى بزرگ و پهن اعضايش را قطعه قطعه كنند و تيزى نيزه را در بدنش فروبرند!

پی نوشت

 

1ـ الزيادة ليست في «ب» و «ج». و في «ه». «ع»: محل اصفيائه. «ح»:... دار اوليائه و محل انبيائه ظهرت حسكه النفاق. «ى»: فلما اختار اللَّه تعالى لرسوله ما عنده لرسله ظهرت حسكه النفاق. «س»: فلما اختار اللَّه تعالى لرسوله دار أوليائه، نطق كاظم و نبغ... 
2ـ الزيادة من «ج». و في الشافي: حتى إذا اختار اللَّه لنبيه دار أنبيائه ظهرت حسيكه النفاق. 
3ـ «د» و «ز»: ظهر فيكم حسكه النفاق. «ح» و «ط» و «ى» و «ع»: ظهرت حسكه النفاق. والحسيكه والحسكه كلاهما بمعنى العداوة والحقد، و في «ب»: خله النفاق، والمراد من الخلة: البقية. 
4ـ «ألف» و «ه»: انسمل، «ز»: اسمل: «ح» استهتك. سمل الثوب: بلى. و استهتك أي هتك ستره من غير مبالاةٍ. 
5ـ الزيادة من «ألف» و «ى»، و في «ه»: انسمل جلباب الدين و اخلق عهده و انتقض عقده و نطق كاظم و نبغ خامل و هدر... و في «ى»: و سمل جلباب الاسلام و اخلولق ثوبه و نحل عظمه و ارتث دميمه. اودت رمته: أي هلكت ما بلى من عظامه. 
6ـ «ألف» و «ى»: و ظهر نابغ و نبغ خامل و نطق كاظم و هدر... و في «ج»: و سمل جلباب الإسلام فنطق كاظم و نبغ خامل و هدر... و في «ع»: و نطق كاظم و نبغ خامل. و في «ب» و «ز» و «ح» و «ط»: خامل الافلين و هدر... و في «س»: و نبع جاهل و اطلع الشيطان رجسه في مغرزه. و في الشافي: خامل الافكين. نبغ خامل: أي ظهر و طلع من كان وضيعا لايعرف. 
7ـ «ألف» و «ه» و «ع»: الباطل. «ج»: الكفر. والفنيق: الفحل من الابل. والهدير: ترديد الصوت في الحنجرة. 
8ـ «ألف» و «ج» و «ه» و «ح» و «ع»: يخطر. «ى»: يهدر. و يخطر بمعنى يتبختر. 
9ـ «ألف»: معرسه صارخا بكم فالفاكم غضابا... و في «ه» و «و» و «ط» و «س»: صارخا بكم. «ى»: مصرعه. «ع»: فاطلع الشيطان رأسه من مغرسه صارخا بكم، فوجدكم لدعوته... والمراد من المغرز: المكمن، و من المعرس: محل الاستراحه، و من المصرع: انه لما توفى رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله قام الشيطان من مصرعه بعد ما صرع ببعث رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله. 
10ـ الزيادة من «و» و «ط» والشافي. 
11ـ «ب» و «ج» و «ح» و «س»: فوجدكم لدعائه. «ى»: فألفاكم لدعائه. «ه»: فألفاكم لدعوته مصيخين. «ح»: فألفاكم لدعوته مجيبين. والهتاف: الصياح، والفاكم أي وجدكم. والإصاخة: الاستماع. 
12ـ «د» و «ز»: للعزة. «ى»: لغروره. «ح»: و لعزمه متطاولين. «س» و «ن» و «ع»: و للغرة ملاحظين. 
13ـ الزيادة من «ز».
14ـ «ب»: أجمشكم. «د»: أحشمكم. «ى»: أحثكم. «س»: أحمكسم. و في «ز»: غضبانا، مكان «غضابا». و في «ن»: فوجدكم غضابا. و في «ع»: و استنهضكم فوجدكم إليه سراعا و أحمشكم فألفاكم لدعوته غضابا. و أحمشكم أي أغضبكم. 
15ـ «ألف» و «ه»: فخطمتم. «س»: فاسمتم. 
16ـ «د» و «ح» و «ى» والشافي: طوردتم. «د» خ ل و «و» و «ز» و «ط» و «ع»: أوردتم. 
17ـ «ج» و «ى»: شربا ليس لكم، و في «د» و «ز»: غير مشربكم. 
18ـ والكلم رحيب أي الجرح واسع، و لما يندمل أي لم يصلح بعد. 
19ـ «ب» خ ل والشافي: إنما. «د» و «ز»: ابتدارا. «ح»: حذرا. «ع»: انذارا. والبدار أي الاسراع. و في «و» و «ط»: بماذا زعتم... و في «س»: والرسول لما يقبر بدار، ازعمتم خوف الفتنة. و في «ى»: وردتم شرابا ليس لكم بدارا، و زعمتم خوف الفتنة، إلا في الفتنة سقطوا و ان جهنم لمحيطه بالكافرين، هذا والعهد قريب والكلم رحيب والجرح لما يندمل والرسول لم يقبر، فهيهات منكم... 
20ـ سورة التوبة: الآية 49. 
21ـ العبارات من قولها عليهاالسلام «فهيهات منكم» إلى هنا هكذا في «د» و «ز»، و في «ب» و «و» و «ح» و «ط» والشافي: فهيهات منكم («و»: فيكم، «ح»: بكم) و أنّى بكم («ح»: لكم) و أنّى تؤفكون و («ب» و «و»: هذا) كتاب اللَّه بين أظهركم («ب»: و) زواجره بينه و شواهده لائحه و أوامره واضحة. و في «ج»: فهيهات منكم و كيف بكم و أنّى توفكون و كتاب اللَّه جل و عز بين أظهركم قائمه فرائضه واضحة دلائله نيره شرائعه، زواجره واضحة و أوامره لائحه. و في «ى»: و كتاب اللَّه بين أظهركم، زواجره ظاهرة و أوامره لائحة و دلائله واضحة ارغبه عنه؟! فبئس للظالمين بدلا... و في «س»: هذا و كتاب اللَّه بين أظهركم، زواجره بينه و أوامره لائحه رغبة عنه بئس للظالمين بدلا. الا و من يبتغ... و في «ألف» تفاوت ليس باليسير هكذا: فهيهات منكم و أين بكم و أنّى توفكون و كتاب اللَّه بين أظهركم؟ زواجره لائحة و أوامره لامحه و دلائله واضحة و اعلامه بينه و قد خلفتموه رغبة عنه فئبس للظالمين بدلا ثم لم تلبثوا...، و في «ه»: فهيهات منكم و أين بكم و أنّى تؤفكون و كتاب اللَّه بين أظهركم، زواجره قاهرة و أوامره لائحة و ادلته واضحة و أعلامه بيّنة. ارغبه و يحكم عنه؟ بئس للظالمين بدلا، ثم لم تريثوا بعد اجتهاد إلا ريثما سكنت نفرتها و أسلس قيادها... و في «ع»: فهيهات منكم و أين بكم و أنّى تؤفكون و كتاب اللَّه بين أظهركم شرائعه واضحه و زواجره و أوامره لائحة رغبة عنه إلى ما سواه بئس للظالمين بدلا... و قد أورد الآية المباركة من سوره آل‏عمران «و من يبتغ..» في «ألف» بعد قوله «لقوم يوقنون» بعد صفحة. 
22ـ الزيادة من «ه».
23ـ «ب» و «ز»: تدبرون. 
24ـ سورة الكهف: الآية 50. 
25ـ سوره آل‏عمران: الآية 85. و في «ح»: إلّا و من يبتغ... و من قولها عليهاالسلام: «فهيهات منكم» إلى هنا ليست في «س».
26ـ «ى»: ريثما. «ج»: هذا ثم لم تبرحوا ريثا، و قال بعضهم: هذا و لم يريثوا اختها إلا ريث. «ع»: هذا و لم تلبثوا بعد اختها إلا ريث سكوتى حتى نفر نهادها و سلس قيادها. والريث هو الحد والقدر، و بمعنى الابطاء أيضا. و في «س»: هذا ثم لم يريثوا. و من قولها عليهاالسلام «ثم لم تلبثوا...» إلى قولها عليهاالسلام «و وخز السنان في الحشا» ليست في «ح». و من قولها عليهاالسلام ثم اخذتم...» إلى قولها عليهاالسلام «في الحشا» ليست في «ى».
27ـ «ه»: ثم لم تريثوا بعد اجتهاد إلا ريثما سكنت نفرتها، و اسلس قيادها. «ط»: ان تسكن نفس نغرتها تسرون حسوا... و نفرتها أي عدم انقيادها. و أسلس قيادها أي سهل أمرها و هان صعبها. 
28ـ الزيادة ليست في «ألف» و «ب».
29ـ «د» خ ل و «ز»: اهماد. اهماد النار: اطفاوها بالكلية. 
30ـ الزيادة من «د» و «ز».
31ـ «ألف» و «ه» و «ط»: والشافي: تسرون حسوا فى ارتغاء. («الف»: بارتغاء). «ع»: يسرون حسوا في ارتغاء. «ب»: ثم لم تريثوا الا ريث ان تسكن نغرتها تشربون حسوا و تسرون في ارتغاء. «ن»: و تشربون... و قولها عليهاالسلام «تسرون حسوا في الارتغاء» مثل معناه: تظهرون خلاف ما تضمرون. والارتغاء: شرب رغوه اللبن، و اصله: الرجل يؤتى باللبن فيظهر انه يريد الرغوه خصاه فيشربها و مع ذلك يحسو من اللبن سرا. 
32ـ «د»: الخمره. «ز»: الجهراء. والخمر ما واراك من شجر و غيره، والضراء: الشجر الملتف في الوادى. 
33ـ الزيادة ليست في «ألف» و «ب».
34ـ «د»: و يصير. «ز»: يصير. «ه» و «س»: و نحن نصبر منكم على مثل و خز المدى. 
35ـ الزيادة ليست في «ألف» و «ب» و «ه» و «و» «س». و في «ز» جز المدى. و في «ن»: حد المدى. 
36ـ در اينجا حضرت فاطمه عليهاالسلام حالت حاكم بر اجتماع پس از رحلت پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله، را توصيف فرموده‏اند و با بكار بردن كنايات دقيق عمق فاجعه‏اى كه در جامعه‏ى مسلمين بوقوع پيوسته بود را ترسيم نموده‏اند. در قسمت اول از بين بردن ظواهر دين و ظهور نفاق را مطرح فرموده و مرحله‏ى دوم اوصاف حاكم غاصب از جهت پستى و بى‏ارزشى و بى‏شخصيتى و سابق باطلش را بيان نموده‏اند. 
37ـ دو جمله «تشربون حسوا في ارتغاء و تمشون لاهله و ولده في الخمر والضراء» اشاره به دو ضرب‏المثل عربى است كه اولى به معناى كسى است كه در ظاهر نشان مى‏دهد فقط خامه روى شير را مى‏خورد ولى گاهى از شير هم مى‏نوشد، و دومى به معناى كسى است كه در كار مهمى خود را مخفى مى‏كند و از مخفيگاه ناظر ماجرا است. يعنى مردم در كمك به اهل‏بيت عليهم‏السلام خود را مخفى كردند و از دور ناظر ماجرا بودند.

 


گزارش پست !






انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 03:59 پیش از ظهر