آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
حوصله خوندن در مورد شهدا رو نداری ازش زودی رد شو اصلا شهداما مدیون شما نیستیم نیستیم
چهارشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۹:۵۲ بعد از ظهر
[#4]
|
||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1105
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
بسم رب الشهدا والصدیقین
مجروح شدن بچه ها شکل عجیبی داشت.فقط آن هایی که تیر و ترکش خورده اند، میدانند سرب داغ چه دردی دارد.به دلیل شرایط خاص عملیات، خیلی از مجروح ها را نمی توانستیم به عقب منتقل کنیم .خدا میداند سرمای هوا و گل و لای چسبیده به محل زخم ها و ضعف ناشی از خون ریزی چه بر سرمجروح می آورد!
با همه این اوصاف، بچه ها درد را تحمل میکردند و فقط ائمه اطهار علیهم السلام را صدا میزدند.کم پیش میآمد کسی بی قراری کند. یکی از آر پی جی زن ها ساعت 11شب با اصابت گلوله ای از ناحیه شکم مجروح شد. تا صبح نمی توانستیم کاری برایش انجام دهیم . تمام شب به خود می پیچید.ذکر میگفت و امام را دعا می کرد. صبح داشتیم به عقب انتقالش میدادیم .رنگ صورتش عوض شدبه زور نفس می کشید اما دیگر به خود نمی پیچید. لحظه ای آرام گرفت. دهانش را به زحمت باز کرد.زبانش خشک و ترک خورده بود. آهسته با همان نفس بریده اش گفت: می خواستم به کربلات بیام ..اما نشد.. حالا پیش خودت میآم حسین جان..ودیگر صدایی از اوبرنخواست.
راوی: محمدمهدی مسلمی عقیلی
|
||
|