آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
فک کردم مغزم ریخت کف دستم(طنز پشت خاکریزی 6)
سه شنبه ۱۳ امرداد ۱۳۹۴ ۰۷:۳۵ بعد از ظهر
[#1]
|
||
در عمليات بدر شهيد حمزه بابايي با تعدادي از رزمندگان به منطقه اي رفتيم که نمي دانستيم اين منطقه خودي است يا در تصرف دشمن. پس از مدتي تلاش و جستجو به نتيجه اي نرسيديم. بچه ها کم کم نگران شدند که نکند محاصره شويم و روحيه شان را نيز از دست داده بودند. حمزه که هميشه با حرفها و شوخي هايش استاد تقويت روحيه بود رو کرد به بچه ها و گفت: يک راه وجود دارد که بدانيم اينجا کجاست. بچه ها گفتند چه راهي؟
گفت: جمع شويد. همه جمع شدند دور حمزه. گفتند: خوب بگو از کجا مي شود فهميد اين منطقه در تصرف عراق است يا ايران؟ حمزه در حالي که مي خنديد گفت: از قورباغه ها. بچه ها تعجب کردند يعني چه حمزه! حمزه گفت: اگر موسيقي آنها در دستگاه شور باشد يعني قور، قور بکند منطقه خودي است و اگر در دستگاه ابوعطا بخوانند والقورالقور بکنند منطقه مال عراق است. با شنيدن اين حرف حمزه بچه ها همه زدند زير خنده و خستگي از تن همه در رفت و با روحيه اي عالي شروع به جستجو جهت يافتن نيروهاي خودي کرديم. راوي: مهدي دهقانيان |
|||
|