هیچی نمیتونم بگم.الان فقط اشک هست که از چشمام داره سرازیر میشه.اصلا باورم نمیشه...آخه این دختر و پدر خیلی بهم وابسته بودن...تمومه اون پستایی که در مورد پدرتون گذاشتین الان جلو چشمام داره رژه میره...خدا رحمتش کنه...خدا بهتون صبر بده سیده خانوم...ان شاءالله که سرسفره جدشون ارباب بی کفن محشور بشه.خیلی ناراحت شدم...