انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :اقامهدی زین الدین
نویسنده :سینا
ffd700;">همسر اقا مهدی زین الدین:زندگی با مهدی برای من یک خواب بود،
ffd700;">خوابی کوتاه و شیرین در بعد از ظهر بلند تابستان جنگ.
ffd700;">دو سال و چند ماهی که می توانم تعداد دفعاتی که
ffd700;">باهم غذا خوردیم بشمارم.
ffd700;">از خواب که پریدم او رفته بود.
ffd700;">فقط خاطره هایش ، آن چیزهایی که آدم ها بعداً
ffd700;">به یادش می افتند و حسرتش را می خورند باقی مانده بود.
ffd700;">می گویند آدمها خوابند،وقتی می میرند بیدار می شوند
ffd700;">.شاید او بیدار شده بود و من هنوز خوابم.
ffd700;">شاید هم همه این مدت خواب او را می دیدم.
ffd700;">از آن خوابهایی که وقتی آدم می بیند توی خواب هم می خندد.
ffd700;">خوابی غیر منتظره....
ffd700;">نظرنوشت:اقا مهدی زین الدین هیچگاه نمیگذارم
ffd700;">وجودم از خنده های زیبایت پاک شود
ffd700;">دوستت دارم انقدر که بدانی همیشه در قلبم باقی خواهی ماند