008000;">بسم رب المهدي

008000;">امشب شب جمعه آخر است و فردا آخرين جمعه سال.
چه واژه غريبي!!
آخرين جمعه!
چه كرديم در اين جمعه ها كه آقايمان را نديديم؟
چه كرديم كه لياقت ديدن نيافتيم؟

008000;">كاري كه براي فرج نكرديم هيچ،كاري كرديم كه نخواست بيايد.

008000;">هفته ها را ،
روزها را،
ساعتها را،
لحظه ها را
بي ياد او سپري كرديم،
براي آمدنش جانانه دعا نكرديم و او چه غريبانه ميان ما آشنا نامها غريب شد!

008000;">نمي دانم چرا ولي نيامد،
48جمعه سال گذشت اما بي او،چند جمعه را با ندبه آغاز كرديم نمي دانم اما خوب مي دانم كه اگر خالصانه مي خوانديمش مي آمد.

008000;">اين همه بيچارگي و بلا را ديديم اما باز خالصانه نخوانديمش،
چه شد كه با اين همه اتفاق باز آنگونه كه بايد دلتنگش نشديم؟
باز انگار نه انگار كه كسي را داريم كه در غيبت است،
كه گويي به خاطر ماست كه مي آيد،كه گويي صاحبمان اوست.

008000;"> 008000;">آقا جان،آخرين جمعه سال شد نيامدي،حساب كرده ام1440 جمعه را بي تو گذرانده ام و باز هم قرار است سال را بدون تو تحويل كنم.

008000;">ولي اين جمله را با ترديد مي نويسم،شايد فرادا بيايي كسي چه مي داند؟

008000;">شايد بنا باشد امسال دعاي سال تحويلمان به جاي "اللهم عجل لوليك الفرج"شكر فرجش باشد كسي چه مي داند؟

008000;">و به همين اميد است كه زنده ايم و نفس مي كشيم.

008000;">به اين اميد كه شايد فردا بيايي....
و شاید
وشاید
وشاید
التماس دعا از دستهای پاك رو به آسمانتان