انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :مراسم ختم شهید علی خلیلی
نویسنده :زینب سادات


بسم رب الشهدا

ببخشید این مطلبو داخل تاپیک مراسمشون گذاشته بودم ..
اما احساس کردم یه نوع دلنوشته میشه
بخاطر همین براش تاپیک جدا گانه زدم


سلام ...
امروزهفتم فروردین
صبح ساعت 12و خورده ای رفتم بهشت زهرا
دنبال قبرشون بودم که یه آقایی رو دیدمو پرسیدم ببخشید شهید علی خلیلی کجا دفنن ؟؟ یه جای رو نشون دادنو گفتن اونجاست ..
گفتم ولی بمن گفتن سمت قبر شهید جهان آراست که ..بعد سرشونو انداختن پایین گفتن من پدرشم ..اونجاست بفرمایید  خیلی خوش اومدید
من بغضم گرفت باورم نمیشد پدر جوونی داشته باشن ..زبونم بند اومده بود گفتم اما پدرشون روحانی مگه نیستن ..گفت نه من پدرشم  بفرمایید برید ببینید پسرم باهاتون حرف میزنه ..
(داخل پرانتز بگم :بخدا الان دارم مینویسم با بغض شدید دارم مینویسم خیلی حالم خرابه دعام کنید )
خلاصه من رفتم راست میگفتن تا رفتم بالا سر قبرشون انگار یه خوشا مد گویی کردن بهم ..

بعد از ظهر هم رفتم مراسمشون مسجد جامع نارمک تهران
ماشـــاالله چه مراسمی
سیل عظیمی از جوونای هیئتی و مذهبی
تو عمرم تا به حال به از دنیا رفتن و یا مجلس ختم کسی حسودیم نشده بود بخصوص یکی هم بود که همسنم بود...
اما امروز مثل بچه هایی که از بزرگترشون یچیز میخوان خودشونو میزنن به درو دیوار شده بودم
فقط از خدا اینطور رفتن میخواستم
تورو خدا برام دعا کنید
دعا کنید ...
تو مجلس ختمش همچین سینه زنی میکردن که مسجد لرزه گرفته بود ...
ناله هایی زده میشد که انگار واقعا برادر و یا عزیزای خودمون شهید شده بودن
واااای چه روزی بود ...
تو مجلسشون ذکر مصیبت خانوم حضرت زهرا سلام الله خونده شد...
بازم میگم خیلی حالم بده ...برای حال بدم دعا کنید
دلم گرفته برای دل بیچارم دعا کنید که اینم حاجتشو بگیره ..
ببخشید سرتونو درد آوردم
یازهرا سلام الله علیها