مردم دنيا اگر با يکديگر مي ساختند
اين جهان را از جنان هم پاکتر مي ساختند
کينه و بخل و حسد در بين آنها گر نبود
چون برادر از صفا با يکديگر مي ساختند
زير خاک تيره بنگر با چه خواري خفته اند
پادشاهاني که کاخ از سيم و زر مي ساختند
باو رمردم اگر مي شد فناي زندگي
خويش را آماده از بهر سفر مي ساختند
درنهاد اهل ايمان حرص را راهي نبود
آن قناعت پيشگان با مختصر مي ساختند
رفت آن ايام و آن ماهي که ارباب نماز
با نماز و با دعا شب را سحر مي ساختند
هر که خواند شعر شيرين مرا پرسد ز خود
کلک "خسرو" را مگر از ني شکر مي ساختند