انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :امشب شده بود و دلم دوباره غم گرفته بود ...
نویسنده :عبدالله


امشب شده بود و دلم دوباره غم گرفته بود
به یاد کرب و بلا
برا حرم گرفته بود
داشتم از غصه می مردم به یاد کرب و بلا
گفتم امشب و میرم زیارت امام رضا ( علیه السلام )
رفتم و رو به ضریح با صفاش زانو زدم
حرف های دلم را پیش ضامن آهو زدم
گفتم آی امام رضا ( علیه السلام )
گفتم آی امام رضا ( علیه السلام ) تو رو به حق مادرت
یه نگاه کن به دل سیاه این کبوترت
من غلامتم تو باید به دلم شاهی کنی امام رضا ( علیه السلام )
من غلامتم تو باید به دلم شاهی کنی
برا زیارت حسین منو راهی کنی
میون درد و دلام
توی همین حال و هوا
دیدم انگاری نشسته روبه روم امام رضا ( علیه السلام )
دیدم آقای غریبم داره گریه می کنه
دیدم آقای غریبم داره گریه می کنه  سر تکون می ده داره گلایه می کنه
می گه آی تویی که حالت رو خوب می دونی
تو که صبح تا شب داری دل منو میسوزونی
باچه رویی اومدی پیش من امام رضا ( علیه السلام )
باچه رویی اومدی پیش منو می خوای بری کرب و بلا
باچه رویی اومدی پیش من امام رضا ( علیه السلام )
باچه رویی می خوای بری کرب و بلا
به حریم ما تا مَحرَم نشی فایده نداره
کربلا بری و آدم نشی فایده نداره
به آقا گفتم امام رضا ( علیه السلام )
به حق مادرت
یه نگاهی کن به دل سیاه این کبوترت
تا که از صدق و صفا
عاشق و مبتلا بشم
اونجوری که تو می خوای
راهی کربلا بشم
...