006400;">آبــ میخواهم سرابم میدهند /عشق میورزم عذابمــ میدهند !!
006400;">خود نمیدانم کجا رفتم به خوابــ ؟؟ / از چه بیدارم نکردی؟؟ آفتاب!!
006400;">خنجری بر قلب بیــمارم زدند / بی گناهی بودم و دارم زدند
006400;">دشنه ای نامرد بر پشتم نشست / از غم نامردی پشتم شکستــ
006400;">سنگ را بستند و سگ آزاد شد / یک شبه بیداد آمد داد شد!
006400;">عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام / تیشه زد بر ریشه ی اندیــشه ام
006400;">عشق اگر اینست ، مرتد میشوم / خوب اگر اینست من بد میشوم
006400;">بس کن ای دل نابسامانی بس استــ / کافرم دیگر مسلمانی بس استــ
006400;">در میان خلق سردرگم شدم / عاقبت آلوده ی مردم شدم ...
006400;">بعد از این با بی کسی خو میکنمــ / هرچه در دل داشتم رو میکنم
006400;">نیستم از مردم خنجر به دستــ / بت پرستم ، بت پرستم ، بت پرست !!!!
006400;">بت پرستم بت پرستی کار ماست / چشم مستی تحفه ی بازار ماستــ
006400;">درد میبارد چو لب تر میکنم / طالعم شوم استــ باور میکنم
006400;">من که با دریا تلاط کرده ام / راه دریا را چرا گم کـــرده ام؟؟
006400;">قفل غمــ بر دربــ سلولم مزن / من خودم خوشباورم ، گولم مزن ...
006400;">من نمیگویم که خاموشم مکن / من نمیگویم فراموشم مکن...
006400;">من نمیگویم که با من یار باش / من نمیگویم مرا غمخوار باش...
006400;">من نمیگویم دگر گفتن بس استــ / گفتن اما هیچ ، نشنفتن بس استــ !!
006400;">روزگارتــ باد شیرین شاد باش / دست کم یک شب تو هم فرهاد باش!!
006400;">آه!در شهـــــر شما یاری نبود / قصه هایم را خریداری نبود
006400;">وای! رسم شهرتان بیداد بود / شهرتان از خون ما آباد بود
006400;">از در و دیوارتان خون میچکد / خون من ، فرهاد ، مجنون میچکد !!
006400;">خسته ام از قصه های شومتان / خسته از همدردی مســــــمومتان
006400;">این همه خنجر دل کس خون نشد / این همه لیلی کسی مجنون نشد !
006400;">آسمان خالی شد از فریادتان / بیستون در حسرت فرهادتان
006400;">کوه کندن گر نبــاشد پیشه ام / بویی از فرهـــــاد دارد تیشه ام
006400;">عشق از من دور و پایم لنگ بود / قیمتش بسیار و دستم تنگ بود
006400;">گر نرفتم هر دو پایم خسته بود / تیشه گر افتاد دستم بسته بود
006400;">هیچکس دست مرا وا کرد؟؟ نه!! / فکر دست تنگ ما را کرد؟؟ نه !!
006400;">هیچکس از حال ما پرسید؟؟ نه !! / هیچکس اندوه ما را دید ؟؟ نه!!
006400;">هیچکس اشکی برای ما نریختــ / هر که با ما بود از ما میگریختــ
006400;">چندروزی هست ، حالم دیدنیست / حال من از این و آن پرسیدنیستــ .
006400;">گاه بر روی زمین زل میزنم / گاه بر حافظ تفال میزنم...
006400;">حافظ دیوانه فالم را گرفت / یک غزل آمد که حالم را گرفتــ
006400;">" ما ز یاران چشم یاری داشتیم / خود غلط بود آنچه میپنداشتیم "
006400;">