انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :آدمای سنگی...بس کن ای دل نابسامانی بس استــ / کافرم دیگر مسلمانی بس استــ
نویسنده :بلاغ مبین


006400;">حال من بد نیستــ غم کم میخورم / کم که نه ، هر روز کم کم میخورم

006400;">آبــ میخواهم سرابم میدهند /عشق میورزم عذابمــ میدهند !!

006400;">خود نمیدانم کجا رفتم به خوابــ ؟؟ / از چه بیدارم نکردی؟؟ آفتاب!!

006400;">خنجری بر قلب بیــمارم زدند / بی گناهی بودم و دارم زدند

006400;">دشنه ای نامرد بر پشتم نشست / از غم نامردی پشتم شکستــ

006400;">سنگ را بستند و سگ آزاد شد / یک شبه بیداد آمد داد شد!

006400;">عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام / تیشه زد بر ریشه ی اندیــشه ام

006400;">عشق اگر اینست ، مرتد میشوم / خوب اگر اینست من بد میشوم

006400;">بس کن ای دل نابسامانی بس استــ / کافرم دیگر مسلمانی بس استــ

006400;">در میان خلق سردرگم شدم / عاقبت آلوده ی مردم شدم ...

006400;">بعد از این با بی کسی خو میکنمــ / هرچه در دل داشتم رو میکنم

006400;">نیستم از مردم خنجر به دستــ / بت پرستم ، بت پرستم ، بت پرست !!!!

006400;">بت پرستم بت پرستی کار ماست / چشم مستی تحفه ی بازار ماستــ

006400;">درد میبارد چو لب تر میکنم / طالعم شوم استــ باور میکنم

006400;">من که با دریا تلاط کرده ام / راه دریا را چرا گم کـــرده ام؟؟

006400;">قفل غمــ بر دربــ سلولم مزن / من خودم خوشباورم ، گولم مزن ...

006400;">من نمیگویم که خاموشم مکن / من نمیگویم فراموشم مکن...

006400;">من نمیگویم که با من یار باش / من نمیگویم مرا غمخوار باش...

006400;">من نمیگویم دگر گفتن بس استــ / گفتن اما هیچ ، نشنفتن بس استــ !!

006400;">روزگارتــ باد شیرین شاد باش / دست کم یک شب تو هم فرهاد باش!!

006400;">آه!در شهـــــر شما یاری نبود / قصه هایم را خریداری نبود

006400;">وای! رسم شهرتان بیداد بود / شهرتان از خون ما آباد بود

006400;">از در و دیوارتان خون میچکد / خون من ، فرهاد ، مجنون میچکد !!

006400;">خسته ام از قصه های شومتان / خسته از همدردی مســــــمومتان

006400;">این همه خنجر دل کس خون نشد / این همه لیلی کسی مجنون نشد !

006400;">آسمان خالی شد از فریادتان / بیستون در حسرت فرهادتان

006400;">کوه کندن گر نبــاشد پیشه ام / بویی از فرهـــــاد دارد تیشه ام

006400;">عشق از من دور و پایم لنگ بود / قیمتش بسیار و دستم تنگ بود

006400;">گر نرفتم هر دو پایم خسته بود / تیشه گر افتاد دستم بسته بود

006400;">هیچکس دست مرا وا کرد؟؟ نه!! / فکر دست تنگ ما را کرد؟؟ نه !!

006400;">هیچکس از حال ما پرسید؟؟ نه !! / هیچکس اندوه ما را دید ؟؟ نه!!

006400;">هیچکس اشکی برای ما نریختــ / هر که با ما بود از ما میگریختــ

006400;">چندروزی هست ، حالم دیدنیست / حال من از این و آن پرسیدنیستــ .

006400;">گاه بر روی زمین زل میزنم / گاه بر حافظ تفال میزنم...

006400;">حافظ دیوانه فالم را گرفت / یک غزل آمد که حالم را گرفتــ

006400;">" ما ز یاران چشم یاری داشتیم / خود غلط بود آنچه میپنداشتیم "

006400;">