انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :هیچ وقت مثل مادرت نشو ...
نویسنده :قمرخانم


هیچ وقت مثل مادرت نشو ...
 
سر صبح ... بعد از یک هفته ی پر مشغله و پر از کم خوابی، زمان های مترو نشینی برای خوابیدن غنیمتی است که آدمی آن را با هیچ چیز عوض نمی کند .

خانم روبرویی دخترک جوانی است که نا رضایتی و خستگی از زندگی در چشمهاش جولان میده . با یک دخترخوشگل شیطون یک سال و نیمه ... بچه سر صبحی با بی تابی دست های مادرش را چنگ می گیرد و با زبان بی زبانی اش آغوش می طلبد برای کمی خوابیدن ... و اما مادر شروع کرده است به آرایش کردن ... و دقیقا در مرحله ی حساسی از پروسه ی میکاپ است که خشم بچه به اوج می رسد و محکم می زند زیر دستان مادر...

دخترک با عصبانیت، و خشم آنچنان می زند روی پای بچه که ....

اولش اصلا نا نداشتم چشماهام رو باز کنم و در کمال فردیت، نقش این آدمهای خسته و بی حوصله را بازی می کردم که اتفاقا از صدای بچه هم خوششان نمی آید ... اما زیر چشمی کل ماجرا را رصد می کردم... به دخترک که حالا دور چشمش هم سیاه شده بود می گم می خوای نگهش دارم ؟ میگه زحمتت میشه!! می گم نه ... بغلش می کنم ... اولش با تعجب زل زد به صورتم . به نظرم براش فرق چهره ی من و مامانش جالب اومد ... پا میزنه بعنی بلند شو و ایستاده من را بغل کن... می ایستم و در حالی که هر اینه از شدت بی خوابی امکان سقوط هر دویمان تخمین زده می شود شروع می کنم به تکان دادنش ... و بعد هم بازی کردن... کار به جایی می رسد که صدای خنده های از ته دل بچه حال مادرش را هم خوب می کرد ... و انگار به وجد اورده بودش برای بهتر ارایش کردن ... و مدام وسط ارایش داشت من رو نصیحت می کرد که من خر شدم ازدواج کردم تو نشو و من هم حس جامعه شناسانه ام متورم شده  و زده بودم به سیم مشاوره و این حرفها که این کار را بکن و ان کار را بکن و به زندگی اینگونه نگاه کن ...ارام می شوی ... کم کم مادر کارش تموم میشه و مترو هم به مقصد ما نزدیک ...

800080;">یواش در گوش بچه می گم : اگر بزرگ شدی هیچ وقت مثل مامانت نشو .... هیچ وقت ...

مادره با خنده میگه: یواشکی چی گفتی؟ و من هم با صراحت تمام پروژه ی امر به معروفم را تکمیل می کنم و می گم بهش گفتم اگر بزرگ شدی هیچ وقت مثل مامانت نشو  که به خاطر بزک کردن خودش تو را از اغوش پر مهرش محروم می کنه .....

بعدا نوشت: ادم اگر بدونه اینجا و اینجا و اینجا به نقل از قبلی ها مطلب ادم و بازنشر می دن خب با دقت بیشتر و بهتر می نویسه براشون ....!!! 

وقتی این سوژه اینقدر جذابیت داره براشون احتمالا اگر اتفاقات هر روز مترو را بنویسم کتاب پر فروشی خواهد شد ....

[ یکشنبه 4 خرداد1393 ] [ 21:51 ] [ فاطمه سادات فلاح نژاد ]

الهی بحق عمه ی سادات «عجل لولیک الفرج»
یا زهرا سلام الله علیها


a (18).jpg