انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :داستان جالب پادشاه و فقیر !
نویسنده :مطهره سادات


0000ff;">یه روز دو تا مَلِک داشتن میرفتن پیش خدا
که بین راه بهم رسیدن
 هر دوشون قیافه اشون تعجب برانگیز بود
 
یکی شون از اون یکی پرسید : چرا قیافه ات این جوریه؟
 گفت : خدا یک امری به من کرد خیلی تعجب کردم
 
 گفت : چی بود؟
 گفت: یه پادشاهی بود که خیلی ظلم میکرد مردم از دستش کلافه بودن
این پادشاه یک مرضی گرفت که علاج این مرض یه ماهی بود که ته اقیانوس زندگی می کرد
 خدا به من دستور داد که برو اون ماهی رو بیار بالای آب تا ماهیگیرا بگیرن و ببرن پیش پادشاه
من خیلی تعجب کردم که این پادشاه که این همه ظلم می کرد چرا خدا باز هم می خواد زنده بمونه !
 اون یکی فرشته گفت : باز از تو خوبه اگه از منو بشنوی چی می گی
گفت : مگه از تو چطوره؟
گفت : یه خانواده ای بودن که خیلی خیلی فقیر بودن
خانواده ی شلوغی هم بودن پرجمعیت
 اونا سه روز بود که هیچ غذایی گیرشون نیومده بود
 بچه هاشون بی تابی میکردن
 مادرشون خواست دل بچه ها رو شاد کنه
رفت یه دیگی برداشت پر آب کرد گذاشت رو چراغ
دیگ که کاملا به جوش اومده بود
 خدا بهم دستور داد که برو اون دیگو واژگون کن
 
 من تعجب کردم این خانواده که همشون مومن بودن چرا باید این اتفاق بیافته براشون !
 رفتن پیش خدا که ازش بپرسن دلیل اونا رو
 
 فرض کنید یه شخصی یه سبد سیب رو بندازه رو دوشش و راه بیوفته از سیب ها چیزی نخوره فقط رو دوشش حمل کنه
 هم خسته میشه هم توانش گرفته میشه
 ولی اگه گاهی یه سیب برداره و بخوره هم نیرو می گیره هم خستگیش رفع میشه
 
ما نباید قرآن رو فقط ماه رمضون بگیریم رو سرمون و صدای الغوث الغوث سر بدیم
باید ازش استفاده کنیم
 باید قرآن رو مانند قالی باف که به یه نگاه به نقشه می کشه و یه بند می بافه
 ما هم باید به قرآن نگاه کنیم و تار و پود زندگی مونو باهاش ببافیم
 باید از قرآن استفاده کنیم تا هم خستگی روحمون از بین بره هم نیرو بگیریم
تا با هر نماز بریم معراج
 الصلاه معراج المومن
 نفسِ تو اگه مشغول نکنی
مشغولت می کنه
 
 
 خداگفت : اون پادشاه درسته که به مردم ظلم می کرد
 ولی با این همه بدی که داشت یه خوبی داشت که از مردمش دفاع می کرد
 من می خواستم جواب این خوبی شو تو این دنیا بدم که وقتی رفت اون دنیا
 دیگه حسابش معلوم باشه
 مستقیم بره جهنم
 
 
 اون خانواده هم که گفتم بری دیگشونو واژگون کنی
 درسته که خانواده خوبی بودن و خیلی منو عبادت می کردن
 خیلی مؤمن بودن
 ولی یه کار اشتباهی کرده بودن که من خواستم با این کار اونا صبر کنن
 من اون اشتباه رو محو کنم
 که وقتی اومدن اینجا راحت مستقیم برن بهشت
 بدون حسابرسی
ان شاء الله که همه ما بدون حسابرسی بریم به بهشت
الهی آمین