انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :بهانه های دل من...«شعر از ...»
نویسنده :بلاغ مبین


0000cd;">گاهی دلم گیر میشود
گاهی اسیر تقدیر میشود
گاهی که  تقدیرم گیر میشود
باز این دل بهانه گیر میشود
گاهی بهانه ی خدا
گاهی بهانه ی تورا
گاهی بهانه ی زمین
گاهی بهانه ی زمان
گاهی بهانه ی بهار
گاهی بهانه ی خزان
گاهی بهانه ی صدا
گاهی بهانه ی سکوت
گاهی بهانه ی نفس
گاهی بهانه ی هوا
گاهی بهانه ی خودش
گاهی بهانه ی خودت
گاهی بهانه ی من است
گاهی بهانه ی شما
گاهی بهانه ی صعود
گاهی بهانه ی قفس
و ناگهان....
دلی لرزید
بغضی ترکید
اشکی چکید...
هق... هق... هق ...هق...
شانه هایش هم دارد تکان میخورد...
به یادش آمد این مصرع قیصر را :

008000;">«و ناگهان چقدر زود ff0000;">دیر008000;"> میشود»
0000cd;">گاهی که سرنوشت اسیر تقدیر میشود
اشکم برای خودم سرازیر میشود
گاهی که غم فراگیر میشود
به اصطلاح هم قلب و هم فکر درگیر میشود
حس انسان دوستی موج میزند...
اما گاهی موج ها هم جوگیر میشوند
گاهی در اوج جوانی هستی و
نمیدانی دلت دارد پیر میشود
گاهی که دم غروب میشود
دلم بدجور زمین گیر میشود
فریادها در گلو گیر میشوند
بغض ها در گلو خفه میشوند و
این قلب ها هستند که درگیر میشود
آنجاست که دو قلب در هم زنجیر میشود
گاهی غصه آدم را فراموش میکند
می آید روزی که غصه ها هم زمین گیر میشود
من فراموشت نکرده ام...شک ندارم
که بی تو دلم تا ابد در ساحل غم خویش زمین گیر میشود
لیلای این شب های من
آواره ی صحرای غم
شیرین روزهایم تویی
مرحم زخم هایم تویی
درمان درد هایم تویی
داغ دل شب های من
ای سو سوی چشم تو،ستاره ی شب های من
برگرد به سوی کاشانه ات
ای عقل من دیوانه ات
بی تو من تنهای تنهایم
بی تو من اسیر غم هایم
کاسه های صبرم لبریز شده است
غوره هایم همه حلوا شده است



000000;">بقیشو حوصله نداشتم بنویسم...
خسته شد
م امشب از بس شعر گفتم
0000cd;">....
حوصله ویرایش کردنم نداشتم...ببخشید دیگهupload/0 (9)