انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :صدای پای ارباب
نویسنده :طهران 1320


سلام بر دوستان قدیمی و  جدید م .... شاید خیلی از دوستان بنده رو نشنا سن ولی خب اونایی که باید ،میشناسن  ..... خیلی دلم براتون تنگ شده  بود... امروزم اتفاقی تو دلم افتاد که بیام انجمن دیدم تولد  پونه خانم هستش خیلی خوشحال شدم... اخه یه تولد به ایشون بدهکار بودم..... ندای قلبم بازم خطا نرفت این منو بیشتر خوشحال میکنه.... مدتهاست دست به قلم نبردم ... الان حس یه انسانی رو دارم که  در آن واحد میتونم متن خنده دارو طنز بنویسم و همینطور یه متن سراسر غم و اندوه..... به قلبم مراجعه میکنم ... پشت درب  قلبم باید دقایقی صبر کنم  اخر قلبم پر از غیر خداست مگر نفرمودند القلب حرم الله  ولا تسکن فی حرم الله غیر الله پس اینا در قلب من چه میکنند .. اینان کیانند که همچون اتوبانی پر تردد در قلبم رفت و امد میکنند.... درب قلبم  را باز میکنند... دنبال خدا میگردم .... نیست.... نه  باید بیشتر بگردم.... خداااااااااااااااا ... خداااااااااااااااا .. خداااااااااااااااااا... صدای منو داری....بله بنده ی  من  ، من از رگ گردن به تو نزدیکترم توییکه منو از خودت روندی.....خدا میدونم خیلی بی معرفتم ولی الان حس خوبی دارم ... چون  پیدات کردم.... اصلا میدونی چیه خدا دلیل اینکه اومدم خصوصیت اینه که صدای پای اربا ب داره میاد.... صدای  گریه ی  بچه های حسین ع رو میتونم بشنوم... صدای العطش..... بازم محرم ؟ بله باز دوران عاشقی.... حسین  جان درسته ما رسم عاشقی فراموشمان شده ولی تو تویی که مولای مهریو دلو  قلبمان را جلا میدهی.... تویی  که با محرمت زنگار های قلبم را زدوده و همچون آیینه  صاف و شفاف میکنی.... حسین  ع جان دلم میسوزد . که چطور شیعه ای هستم که تا بحا ل بخاطر دین خدا سیلی هم نخوردم... تا بحال بخاطر دین خدا  ناسزایی نشنیدم.... اما حسین جان تو بخاطر  دین خدا وزنده ماندنش از خود و خانواده و کودک شیر خواره ات گذشتی ... مگرتو مولای من نیستی پس چرا من فقط  شیعه ی شناسنامه ای هستم  چرا من  در گذر زمان غرق تجمل گراییه غربی شدم .... چرا من یادم رفته که مولایم را کسانی به شهادت رساندند که   منتظرش بودن...آری مولایم را منتظرانش کشتند..... حسین جان یادت هست پنجاه سال قبل واقعه ی کربلا  وقتی  کوفه خشکسالی بود دعا کردینو بر  ایشان باراان رحمت بارید انقدر که گفتند حسین به خدایت بگو بس است سیراب گشیتیم ... ولی همان کوفیان............  حسین جان سند مظلومیتت را هم به کارزار اورده ای... علی اصغرت را می گویم.... حسین جان حرمله  بن کاهل اسدی هم منتظر علی اصغرت هست.... حسین جان... نمیدانم چه حالی داشتی زمانیکه  گلوی اصغرت را پاره پاره یافتی... که  دشمن هم بر مظلومیتت گریست...آقا  .... حسین ..... اقا چه اسم زیبایی داری تو و چه بد بنده ای هستم من..... اقا ممنونم که مرا مرید خودت افریدی.... مهرت را بدلم نشاندی.... سوزت را به جگرم.... اقا  چیزی برای از دست دادن ندارم.... اقا ما میدانیم که تو از درد بی بصییرتیه مردم زمانه  ات چه ها کشیدی ولی باز غافلیم که مهدی صاحب زمانمان هم همان حسین زمان است...اقا گاهی مقایسه میکنم غربتتان را میبینم در  پس پرده ی  اکثر دعای های فرج دنیا  پرستیو ریا و خود پسندی بیداد میکند و  مولایم چه غریبانه  انتظار ظهور  را میشکد... مو لا ی مهر... مولای مهربانی... ما عده ای مقتصدیم که تورا برای رفع حاجات  دنیویمان میخواهیم ..... عده ای که حاضرند ظهورت به تاخیر بیفتد تا بتوانند زمان زیادی با زرو زور بر دیگران حکومت کنند.... اقا    دلم گرفتست ...  دلم   گریه میخواهد..... روضه میخواهد...... دلم میخواهد تو مرا دعوت کنی به روضه ات.... اقا نمیدانم چرا شبهای محرم روضه ی مادرت زهرا س را میخوانم.... شیعه به مادرش زهرا حساس است.... شب رقیه س شب عبدالله بن حسن ع یاد مظلومیت مادرت می افتم.... جایی که رقیه به  پدرش میگوید بابا کجا بودی  که گوشواره از گوشم کشیدن ... بابا  میبینی  چقدر زود شبیه مادرت زهرا  س شدم  اخه دست به دیوار میگیرمو راه میرم... بابا انقدر سیلی به صورتم خورده که  چشمام تار میبینه....  یا در دروضه  ی عبدالله  انجا که فریاد وا اماه ندا میدهد فریاد مادر مادر  ندا میدهد... این به این معنا نیست که عبدالله  از   ضعف   میگوید مادرمادر نههههههههه  او خون  امام حسن ع در رگهاشه ...  پدرش در کوچه بوده  دیده سیلی اون نانجیب رو ... دیده مادر بعد سیلی دست به دیوار گرفته......... اقا غلط کردم ..... ادامه نمیدم.... با چشمان خیس متنم را تمام میکنم....  اما فاش گویم..... دغدغه ام حرم ارباب است.... اقا بگویم که دل نو کر نگران حرم ار باب است...... اللهم ارزقنا شهاده فی سبیلک