انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :یکی را میدهی صد ناز و نعمت //یـکــی را نــان جـو آلــوده در خــون
نویسنده :حریم قدس
800000;">حتماً اتفاقی که باعث سرودن این دوبیتی توسط مرحوم باباطاهر شده را در کتابها و نوشتهها خواندهاید و یا توسط کسان دیگر شنیدهاید.
800000;">قصه از آنجایی شروع میشود که روزی آقای باباطاهر همدانی در راه مشاهده میکند که پیرمردی به همراه الاغش که بار علوفه بر پشتش دارد از راهی می گذرد. پیرمرد قصه به علت کهولت سن دم اولاغ را گرفته بود تا به کمک آن ناهمواری راه را تحمل کند. در حین حرکت گهگاهی هم با سیخکی که در نوک چوبی بود به ران الاغ ضربه میزد تا آن حیوان تندتر برود. از ضربه سیخ ران الاغ خونی شده بود و کمی از آن خون هم به دست پیرمرد بیچاره مالیده شده بود. القصه پیرمرد هم فتیری که از آرد جو درست شده بود به همراه داشت تا موقع گرسنگی آن را بخورد. زمانی که میخواست نان جو یا همان فتیر را بخورد با همان دست خونی آن نان را به دندان میگرفت و شروع به خوردن میکرد. در این بین جناب باباطاهر در مقایسه این فقر همراه با زحمت وخون دل خوردن با کسانی که در کاخهایشان با ظروف طلا غذاها و نوشیدنیهای گوناگون میخورند و مینوشند، این دوبیتی را میسراید:
800000;">اگر دستم رسد بر چرخ گردون
800000;">از او پرسم که این چون است و آن چون
800000;">یکی را میدهی صد ناز و نعمت
800000;">یـکــی را نــان جـو آلــوده در خــون
800000;">به سلیقه خودتان شعر مرحوم باباطاهر را با دیدن عکسهای این پست نقد کنید.
000080;">یکی را دادهای صد ناز و نعمت
000080;">یکی را نان جو آلوده در خون