انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :مصاحبه با نفر آخر کنکور
نویسنده :آقا حسین


شاید مدتها بود که دنبالش مي گشتم، تا اينکه بالاخره در جايي که فکرش را نمي کردم پيدايش کردم. رستوران شيکي بود من را پشت بهترين ميز رستوران دعوت به نشستن کرد و خودش هم رو به روي من نشست.
طبق معمول چنين مصاحبه هايي، آن را با همان زبان محاوره برايتان بازگو مي کنم.
ميشه لطفا يه بيوگرافي از خودت بگي؟
م- ض هستم 22 ساله بچه سوم خانواده هستم 2 برادر و يک خواهر دارم
مي دوني براي چي مي خوام باهات مصاحبه کنم؟
خنديد و گفت: پشت تلفن گفتين براي اينکه من چند سال پيش نفر آخر کنکور شدم
فکر مي کردي به اين دليل يک روزي باهات مصاحبه کنن؟
راستش نه اصلا، هميشه با نفرات اول و برتر مصاحبه مي کنن
حالا بگو چي شد که نفر آخر شدي؟
باز هم خنديد و گفت چي بگم؟ تلاشم و کردم که نشم ولي شدم 
رشته تحصيليت چي بود؟
رياضي فيزيک- من تو گروه رياضي آخر شدم
درصدهات چطور بود؟
اکثر درس ها رو تقريبا 3/33- زدم و زبان مثبت 3 
اين بار من خنديدم و گفتم جدا يعني اينقدر وضعت خراب بود؟
راستش نه من اينقدرها هم اوضاعم وخيم نبود ولي نفر بغل دستيم آدم درس خوني بود من سعي کردم زير چشمي از روي اون يه چيزايي بزنم انگار از اولش يه تست جابجا زدم تا آخرش خراب شد 
اگر خودت مي زدي بهتر نبود؟
چرا بهتر بود زبان رو خودم زدم شد مثبت 3
پس زبانت خوبه؟
آره اگه به اتهام رابطه با شبکه هاي غربي تهديد نشم نسبت به بقيه درسهام خوبه الان هم ادامه اش دادم چون دوستش داشتم و به زودي مدرک ielts مي گيرم.
چه خوب پس هوش و استعدادت بد نيست. درسهاي دبيرستانت چطور بود؟
من درسم خوب بود با معدل خوبي اومدم دبيرستان رياضيم خوب بود که به اين رشته اومدم اما سال آخر پيش دانشگاهي تقريبا کمتر خوندم يه جورايي بي خيال شده بودم بيشتر کتابهاي ادبي و علمي خارج از درس مي خوندم و يا دنبال کسب و کار بودم. چند واحد پيش دانشگاهي افتادم اما دوباره امتحان دادم قبول شدم.
واسه کنکور روزانه چند ساعت درس مي خوندي؟
به ظاهر 14 ساعت
چي؟ 14 ساعت بعد نفر آخر شدي
در حالي که از شدت خنده چشماش تنگ شده بود گفت: گفتم به ظاهر، صبح از خونه بيرون مي اومدم و مي رفتم مدرسه يا خونه دوستم يا با دوستام مي رفتيم کتابخونه اما عملا درس زيادي نمي خونديم من يا کتاب رمان مي خوندم يا شعر و يا در مورد کسب و کار و فوتبال صحبت مي کرديم.
پس روحيه لطيفي داري؟
اي تقريبا من پشت کنکور کلي شعر سرودم، بهترين کتابهاي داستان رو خوندم و يه ساز ياد گرفتم
فکر کنم از اول اشتباه اومدي رشته رياضي
شايد، اما من رياضيم بد نبود دوست داشتم. بيشتر با دانشگاه رفتن مشکل پيدا کرده بودم. البته دوست داشتم قبول بشم اما واسه کنکور خيلي نمي تونستم بخونم.
کلاس کنکور يا کنکور آزمايشي هم مي دادي؟ رتبه هات اونجا چطور بود؟
آره کلاس ثبت نام کرده بودم اما زياد نمي رفتم. سر جلسه کنکور آزمايشي هم با بچه ها ترکيب تيم ها در مسابقه فوتبال شب رو حدس مي زديم.البته يکي دوبار رتبه هام خوب شد چون يکي از بچه ها براي خنده از بيرون جلسه از روي پاسخ نامه جواب تستهارو اس ام اس کرد.
عجب، پس کلي ماجرا ها داشتي. وقتي کارنامه کنکورت اومد عکس العمل اطرافيان چي بود؟
مجاز نشده بودم به اونها گفتم قبول نشدم. به کارنامه هم زياد توجه اي نداشتم چون برام مهم نبود تا اينکه خواهر بزرگترم که دانشجو بود نگاه کرد و گفت آبروي خانواده رو بردي گفتم چرا گفت: نفر آخر شدي بيچاره. منم مونده بودم بخندم يا گريه کنم. برادر کوچکترم تا ماهها مي خنديد هنوزم اگه يادش بيفته مي خنده و جالبتر از همه اينکه دوستام بابت اين افتخار ازم شيريني گرفتن.
جدا؟ جالب بوده، کسي از دوستات قبول نشد؟
چرا يکيشون مجاز شد اما سال بعد شرکت کرد رتبه خوبي آورد و مهندسي عمران مي خونه بقيه هم رفتن دانشگاه آزاد
تو چي، آزاد شرکت نکردي؟
چرا شرکت کردم انتخاب هفتم، هموني که دانشگاه انتخاب مي کنه کارداني فيروز کوه قبول شدم نرفتم.درصدهام خيلي بهتر از سراسري بود. 
سالهاي بعد چي؟
ديگه کنکور شرکت نکردم، حتي دوستام مي گفتن برو کيکش رو بخور و بيا حال مي ده اما با اون آبروريزي تصميم گرفتم ديگه شرکت نکنم
راه رو براي جوونترها باز گذاشتي تا يکي ديگه آخر بشه درسته؟
صداي قهقه اش تو سالن رستوران پيچيد گفت آره ديگه
همين موقع گارسني با نهايت احترام دو تا پيتزا روي ميز گذاشت و گفت آقا ديگه امري نيست؟
دوست ما هم گفت نه فعلا کاري ندارم فقط به رضا بگو پشت دخل باشه تا من کارم تموم بشه
پرسيدم چي شد که رستوران زدي و اومدي تو کار فست فود.
از اولش به کاسبي بيشتر علاقه داشتم مخصوصا معامله ماشين بعد از کسب افتخار در کنکور با کمک دائيم يه وام گرفتم البته هيچ کس روي من حساب نمي کرد چون همه فهميده بودن نفر آخر شدم و ميگفتن اين خنگه، اما دائيم بهم اعتماد کرد اعتمادي که پدرم بهم نکرد. يه مبلغ مختصري وام گرفتم اول يه دونه تک لقمه اي زدم بعد کردمش ساندويچي بعد باز با کمک دائيم يه وام بيشتري گرفتم و اين فست فود رو زدم والان خيلي راضي هستم
و از خيلي از دوستات که رفتن دانشگاه جلوتري
از لحاظ مالي و زندگي آره اما علمي و مدرک نه، خيلي از دوستام تازه مي خوان فارغ التحصيل بشن و دنبال کار بگردن و جالبتر از همه اينه که همشون گفتن مي خوان بيان اينجا با من کار کنن.چون اوضاع بازار کارشون زياد خوب نيست و تازه اگر هم برن سر کار کمتر از من درآمد دارن
بله، منم کم کم دارم پشيمون مي شم که رفتم ارشد خوندم اگه ميامدم پيش تو اوضاع ماليم بهتر بود.
هردو با هم خنديديم.
سربازيت رو چکار کردي؟ 
خدا گر ز حکمت ببندد دري به رحمت گشايد در ديگري،براي چشمهام معافيت پزشکي گرفتم و بعدش هم.....
وقتي اسم کنکور مياد ياد چي ميفتي؟
ياد اون صداي بلندگو که مي گفت رابطان اجراي بند 3 و من ازش متنفر بودم.
تو مي دوني با اين سن کمت يکي از موفق ترين افراد در کسب و کار هستي؟ علتش رو چي مي دوني؟
آره من موفق شدم به قسمتي از آرزوهام برسم و هنوز هم بايد تلاش کنم و تنها علتش اين بود که به حرف و متلکهاي مردم توجه زيادي نکردم و نگفتم تنها راه موفقيت دانشگاه رفتنه و رفتم سمتي که استعداد داشتم و خيلي هم سختي کشيدم شما نمي دونين وقتي سررسيد قسط وام مي شد چه بدبختي مي کشيدم تا جور بشه اما خدا کمکم کرد و خدا رو شکر مي کنم.
الان چي؟ تصميم نداري دانشگاه شرکت کني؟
نه تصميم ندارم ولي اگه شرکت کنم احتمال زياد قبول مي شم.
چرا؟
چون تعداد داوطلبها خيلي کمتر شده و تعداد ظرفيت رشته ها خيلي بيشتر شده به نظر من چند سال پيش و يا حتي چند سال قبل تر از کنکور من خيلي قبولي سختتر بود. تازه يه راه بهتري هم سراغ دارم.
چه راهي؟
فعلا که هر سال مي گن سئوالها لو رفته يا فروخته شده با اين حساب اين بار نفر اول ميشم.
ديگه قرار نشد نامردي کني، درسته که اين مسئله هست مخصوصا در مقاطع تحصيلي بالاتر اما کار درستي نيست.
مي دونم ، شوخي کردم.ولي من واقعا دلم براي کسايي که زحمت مي کشن و يه عده با تقلب بالا ميرن مي سوزه.
موسيقي و شعر رو ادامه ندادي ؟
چرا گيتار خوب مي زنم. شعرهام هم بد نيست شايد يه روز به اسم من نفر آخرم چاپشون کردم.
واقعا که شخصيت جالبي داري،من کلي ازت انرژي گرفتم اگه حرف خاصي با بچه هاي پشت کنکور داري بگو
به کنکور مي شه دو جور نگاه کرد اگه به عنوان يک سد بهش نگاه کنين چه قبول بشين چه نشين موفق نيستين و اگه به عنوان يه مرحله از زندگي بهش نگاه کنين و براتون خيلي مهم نباشه، چه قبول بشين چه نشين موفق ميشين مثل من.سعي کنين به زندگي يه جوري غير از اونجوري که ديگران مي بين نگاه کنين .

منبع:
berooztarinha.com