انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :ماجرای نبش قبر حضرت رقیّه(ع)
نویسنده :غروب کربلا 313


موسوعة فواصل البسملة لمنتديات فاطمة




00ffff;">6633ff;">ماجرای نبش قبر حضرت رقیّه(ع) در سال 1242 شمسی

2f4f4f;">cccc33;">【 همین که سید خشت بالای سر را برداشت دیدند افتاد؛ زیر بغلش را گرفتند؛ هی می‌گفت: «ای وای بر من.. وای بر من.. به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده..»】 

cccc33;">عالم بزرگوار مرحوم آیت‌الله علامه "ملاّ محمّد هاشم خراسانی"* می‌نویسد:
cccc33;">عالم جلیل شیخ محمّدعلی شامی که از جمله علمای نجف اشرف بود به حقیر فرمود: جدّ مادری من، جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علم‌الهدی منتهی می‌شد و سنّ شریفش بیش از 90 سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیّه دختر امام حسین علیه‌السلام را در خواب دید که فرمودند: 【«به پدرت بگو: به والی بگوید: میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند.»】

cccc33;">دختر به سیّد عرض کرد، ولی سیّد از ترس اهل تسنّن، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطی سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد.

cccc33;">شب سوّم دختر کوچک سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، باز ترتیب اثری نداد. 

cccc33;">شب چهارم خود سیّد حضرت رقیّه را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: 【 چرا والی را خبردار نکردی؟! 】 

cccc33;">سیّد بیدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباس‌های پاکیزه بپوشند، قبر مقدّس او را نبش کنند، پیکر را بیرون آورده تا قبر را تعمیر کنند.

cccc33;">حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلام‌الله علیها صحیح و سالم است اما آب زیادی جمع شده است.

cccc33;">سیّد در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند، هی می‌گفت: 【«ای وای بر من.. وای بر من.. به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمی‌کنم، می‌ترسم بدن را منتقل کنم و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم. 】 

cccc33;">سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه می‌کرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند.

cccc33;">وقت نماز که می شد سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه می‌گذاشت. پس از فراغ از نماز برمی‌داشت و بر زانو می‌نهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد. 
cccc33;">از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید. دعای سیّد به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سیّد مصطفی" گذاشت.

cccc33;">آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت؛ او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف حضرت رقیّه و امّ کلثوم و سکینه را به سید ابراهیم واگذار کرد.

cccc33;">این قضیه در سال 1242 هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیّه مجملاً نقل شده 
cccc33;">در آخر اضافه کرده است: «فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب» « آن سیّد جلیل وارد قبر شد و پارچه ای بر او پیچید و او را خارج نمود، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده، و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود.»





2f4f4f;">cccc33;">پس از درگذشت سیّد ابراهیم، تولیت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیّد مصطفی و بعد از او به فرزندش سیّد عبّاس رسید.

cccc33;">فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه هستند به گونه‌ای که هر گاه دست خود را به موضع دردناک بیماری بگذارند فوری آرام می‌شود و این اثر را از جدّ بزرگ خود به ارث برده‌اند که این خاصیت، ناشی از نگهداری بدن شریف آن مظلومه به مدت سه شبانه‌روز است.

cccc33;">این موضوع پیش از این به صورت روضه‌خوانی از سوی حجت‌الاسلام سید حسین مؤمنی و حجت‌الاسلام سید عبدالله فاطمی‌نیا، در حرم مطهر امام رضا(ع) خوانده شده و مورد تأیید علما نیز قرار گرفته است.