انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :من خودم هم خواهرم، اما ندانستم چرا؟ بوسه، زینب بر گلویت جای مادر میزند
نویسنده :سینا
شاعر : قاسم صرافان
ffa07a;">میشود آرام و قلبش بیصدا تر میزند
ffa07a;">تا که بابا، شانه بر گیسوی دختر میزند
ffa07a;">یابن زهرا ! من چه خوشبختم که نامم فاطمهست
ffa07a;">تا صدایم میزنی، بابا ! دلم پر میزند
ffa07a;">فاطمه هستم، کمی کمتر به کوچه میروم
ffa07a;">دلپریشان میشوم وقتی کسی در میزند
ffa07a;">شعر میگویم از عاشورای تو، شعرم ولی
ffa07a;">تا به خیمه میرسد آتش به دفتر میزند
ffa07a;">دارم انگار از کنار خیمه میبینم هنوز
ffa07a;">دارد اصغر روی دستان تو پرپر میزند
ffa07a;">من خودم هم خواهرم، اما ندانستم چرا؟
ffa07a;">بوسه، زینب بر گلویت جای مادر میزند
ffa07a;">پیکرت بر خاک و ما را میکشاند ساربان
ffa07a;">بانگ رفتن تا از آن دشت معطر میزند
ffa07a;">سر بزن بابا به ما، این خواهر شیرین زبان
ffa07a;">دارد آخر هی نمک بر زخم خواهر میزند
ffa07a;">گاه میگویم به زجر او را نزن جدش علیست
ffa07a;">تا که میگویم علی، نامرد بدتر میزند
ffa07a;">میشود دردش زیاد و میشود رنگش سیاه
ffa07a;">لطمه بر جای کبودی چون مکرر میزند
ffa07a;">بارها گفتم رقیه! صبر کن، بابا شبی
ffa07a;">از سفر میآید و حتما به ما سر میزند