راستي اگر سفراي الهي نبودند ما چه مى كرديم و در بين درياي انديشه هاي متناقض و حيرت افزاء سؤالات بى انتهاي خويش را نزد كدامين كس مى برديم كه همچون خود ما اسير جهالتها و اوهام و خيالات و بافته هاي فكر و انديشه خود نباشد؟! مگر نه اين است كه مى بينيم حتي نوابغ متفكرين بشر در روشنترين مسائل نزد پيروان اديان مانند دنيا، آخرت، انسان، ثروت، حكومت، عبادت و... پيوسته در دو طرف كاملا نقيض و متضاد بودهاند تا آنجا كه يكي حتي زندگي و وجود خويش را بهترين چيز، و ديگري آن را بدترين چيز مى شمارد!!
به راستي چه ظلمي بزرگ و نابخشودني است كه بشر با وجود تعاليم و هدايت هاي معلمان آسماني، خداي ناخواسته حتي گوشه چشمي به ديگران داشته باشد و البته به جرم اين ستمي كه فراتر از آن ستمي نباشد در عمل و باور خود دچار سرگشتگي و حيرت و الحاد و تشبيه و جبر و وحدت وجود و نااميدي و افسردگي و هزاران فساد ديگر گردد.
اميدواريم نوشته حاضر بيدارباش و زنگ خطري باشد براي جهان در غفلت فرو رفته، و نسل خود گم كرده كه راه و پناه خود را بيابند و از بيداي شقاوت و جهالت كوچ كرده در منزلگاه امن و آرامش و اميد و روشنايي و سعادت ابدي بار اندازند؛ و تأمل در مضامين آن بازماندگان اين قافله بزرگ را از چنگ دزدان راه رهانيده، با كاروان سالار پيوند دهد تا زلال علم را از سرچشمه اش بنوشند، و در پرتو شناخت صحيح خود و حقايق و واقعيت هاي پيرامون خويش تلخى هاي زندگي را به شهد اُنس و مناجات و قرب و همنشيني با او مبدل سازند.
800080;">حضرت استاد شیخ حسن میلانی (دامت برکاته)