000080;">99cccc;">شهدا ... حواستان به ما و خلوت‌های ما هم باشد ...

99cccc;">خیلی یواشکی‌هامون عوض شده ...

99cccc;">دروغ چرا؟ بعضی‌ها جوان که بودند یواشکی یک کارهایی می‌کردن ...

99cccc;">یواشکی ساکشون رو می‌بستند و بدون این که پدر و مادر بفهمند، با خودشون بیرون می‌بردند و به بهانهٔ مدرسه، جیم می‌شدند و می‌رفتند جبهه.

99cccc;">قبلش یواشکی دست برده بودند توی شناسنامه و سن‌شون را تغییر داده بودند.

99cccc;">بعضی‌ها هم یواشکی دار و ندارشون رو می‌دادند به فقرا یا کمک می‌کردند به جبهه.

99cccc;">شب‌ها یواشکی از چادر یا اتاق یا سنگر می‌زدند بیرون و نماز شب می‌خوندند.

99cccc;">بودند رزمنده‌هایی که یواشکی پوتین‌های بچه‌های دیگه رو واکس می‌زدند!

99cccc;">یا ظرفهاشون رو یواشکی می‌شستند.

99cccc;">بودند فرمانده گردان‌هایی که وقتی بقیه خواب بودند، یواشکی و بی سر و صدا، صـبح زود دستشویی‌هارو طی می‌کشیدند و ...

99cccc;">یواشکی‌هاشون هم عالمی داشت ...

99cccc;">بی‌اختیار یاد این آیه میافتم که

99cccc;">[رجال لا تلهیهم تجارة ولا بیع عن ذکر الله

99cccc;">و إقام الصلاة و إیتاء الزکاة یخافون یوما تتقلب فیه القلوب والأبصار]

99cccc;">سوره نور/37

99cccc;">براستی چه مردانی بودند؟!

99cccc;">آن‌ها از چه می‌ترسیدند و ما از چه؟!

99cccc;">شهدا ... حواستون به ما و خلوت‌های ما هم باشه.