انجمن یاران منتظر
عنوان موضوع :شهر من
نویسنده :سید


بسم الله الرحمن الرحیم

شهر من چهارراههای بزرگ دارد و آدمهای کوچک. آدمهایش آرزوهای بزرگ دارند و دردهای کوچک .

دردهایشان یا به خاطر اسکناسهای بزرگ است یا سکه های کوچک! با سکه ها و اسکناسهایشان نمی شود سهم بزرگی از خوشی خرید٬ چراکه هر چه قابل خریدن است٬ دیر یا زود خراب می شود و از بین می رود...

شهر من شهر وسوسه های بزرگ است در سینه های کوچک! وسوسه800080;"> «من شدن»! از دیگران جدا شدن ٬ وقتی که نردبان خودخواهی تو را از دیگران بالاتر می برد ...!

شهر من شهر اندیشه های جورواجور است و بعضی وقتها ناجور ...! شهر درختان کوچک در مقابل ساختمانهای بزرگ ...! بعضی وقتها فکر می کنم شاید روزی برسد که بتوانند 800080;">سایه درختان را هم به قیمت خوبی بفروشند ! آنقدر که بتوان با پولش بقیه درختها را هم انداخت و روی باغچه ها را آسفالت کرد...

شهر من  شهر جیبهای بزرگ است و سهم های کوچک ...!! و من به دستان تو که برای فروختن چند بسته از هر چیزی بسوی دیگران دراز می شود٬ فکر می کنم و درد000000;"> سکه ها و اسکناسهای کوچک را که روی هم تلنبار می شوند٬ در نگاهت احساس میکنم ...می خواهم بدانم چرا بین دستان تو و دست کسانی که شیشه ضخیم ماشینشان تو را از آنها جدا میکند٬ این همه فاصله است....

میخواهم بدانم چرا میان این همه بزرگی و کوچکی٬ برای تو800080;"> " سکه ها " بزرگ شده اند و برای من 800080;">"اسکناسها " ؟ برای من " 800080;">تنوع در داشتن " زیباست و برای تو فقط 800080;">" داشتن "؟ برای من800080;"> "با لذت سیر شدن" شیرین است و برای تو فقط و فقط 800080;"> " سیر شدن " ؟

راستی !800080;"> 800080;">سهم تو از این همه بزرگی و کوچکی که در شهر من است...چقدر است؟؟؟